سناریو درخاستی

ببخشید خیلی دیر شد این سناریو راستش یادم رفته بود

«وقتی میرین ایران»
................................
نامجون: کشور قشنگیه هاا اما اینا چیه ک مردا میزارن سرشون؟!
ا/ت: اسم اونا عمامه
نامجون: چرا ملافه انداختن روی لباسشون؟

..............................

جین: ا/ت؟
ا/ت: هوم؟
جین: یعنی من انقدر خوشگل و جذابم ک همه اینجوری نگام میکنن
ا/ت:(سکوت)

............................
جیهوپ: چاگی بیا بریم پیش این بچه ها باهاشون عکس بگیریم
ا/ت: ن نمیخاد ولشون کن
جیهوپ: چرا؟
ا/ت: چون بچه های اینجا ی خورده با کره فرق دارن

.............................
شوگا: ا/ت میشه زود تر بریم خونه تا من بخوابم خستم
ا/ت:خبر نداری تو خونه چخبره(توی ذهنش)
.............................
جیمین: ا/ت خانواده خوبی داری هاااا فقط اون دختره زیادی داره نگام میکنه چیزی میخاد؟
ا/ت درحال جر دادن دختره
..............................
تهیونگ: بیب این چیه کردی سرت درش بیار موهای نرمتو خراب میکنی من دیگه نمیتونم باهاشون بازی کنم
و شال رو از روی سرت میکشه
...............................
کوک: عاااااا ا/ت یادم رفت بم رو با خودمون بیاریم
ا/ت: کوک نمیشه ک بیاریمش ما ک نمیخاییم بمونیم زود بر میگردیم
کوک: عیبی نداره بیب همین ک تو هستی کافیه

نظر یادتون نره❤