شاه گوش میکند

📖شاه گوش میکند

📝معرفی کتاب
شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند. شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانه یک همسایه. حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانه خودش که آنرا هم دزد زده بود. به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکردند؛ چون هرکس از دیگری میدزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی میدزدید.

✍🏻نویسنده:#ایتالو_کالوینو

#read_a_book
دیدگاه ها (۰)

📚برشی از کتاب از خرید باز می گشتم. چشمم افتاد به کیف خریدی ک...

📚برشی از کتاب به این فکر میکردم که دیگر قیافه ام باید چقدر ا...

📚برشی از کتاب بیشعور کسی ست که رفتار وقیح و نفرت انگیزی را ب...

اگر از دورترین کرانه های فضابه زمین بنگریمبه کوچکی ذره ی غبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط