برده بی نقص من پارت ۱
برده بی نقص من پارت ۱
ویو ا.ت
الان چه جوابی بدم چرا یهو پیشنهاد داد؟
فلش بک به صبح
ویو ا.ت
من لی ا.ت ام که حدود یک سال اینجا به عنوان خدمتکار کار میکنم چون عموم منو به ارباب( منظور کوک عه) سر قمار به عنوان خدمتکار فروخته نمیدونم عموم چرا سر من قمار کرد البته که از اون مرتیکه ی کثیف این کار بعید نبود ولی چرا عمه و عموم با من مشکل دارن ( خانواده ا.ت توی سه سالش میمیرن و ا.ت پیش عمه و عمو اش بزرگ میشه و اونا مثل برده باهاش رفتار میکنن) تو این فکرا بودم که صدای در اومد
اجوما = دخترم بیدار شو
ا.ت = بیدارم اجوما
اجوما = پس بیا صبحانه ارباب رو ببر
ا.ت = چشم الان میام
سریع بلند شدم و لباس پوشیدم نمیدونم چرا چند وقته ارباب اصرار داره من براش وعده های غذایش رو ببرم ولی برام مهم نیست رفتم بیرون و به اجوما سلام کردم ظرف رو از دستش گرفتم و رفتم سمت اتاق ارباب و در زدم
ویو کوک
تو این چند وقت عاشق ا.ت شدم نمیدونم چرا ولی عاشقش شدم دیگه باید بهش درخواست بدم و اگه قبول نکرد........ اره همین کارو می کنم ( بعدا میفهمید قراره چیکار کنه) داشتم به اینا فک میکردم که صدای در اومد و ا.ت با صدای مظلومانش گفت
ا.ت = میتونم بیام تو ارباب
کوک = اره بیا
ا.ت اومد تو و ظرف صبحانه رو گذاشت رو میز به نشانه احترام خم شد و میخواست بره بیرون که گفتم
کوک = ا.ت صبر کن کارت دارم
ا.ت = چشم ارباب ( سرش پایین عه)
ویو ا.ت
مثل همیشه برای ارباب صبحونه برم و داشتم میرفتم بیرون که گفت صبر کنم کارم داره منم سر جام وایستادم و سرم پایین بود بعد ارباب اومد جلوم و دستش رو گذاشت زیر چونم و سرم رو اورد بالا
کوک = با من وارد رابطه شو
پایان فلش بک
ردش میکنم (صدای ذهن ا. ت)
ا.ت = ولی.....
که ارباب نزاشت حرفم تموم شه و گفت
کوک = اون مرد تو رو به عنوان برده جنسی به من فروخت الان هم تو برده منی
با شنیدن حرفش حالم بد شد چرا اون منو به عنوان برده جنسی فروخته اخه من چه هیزم تری بهش فروختم
کوک براید بغلم کرد و گذاشت رو تخت روم خیمه زد و دکمه هام رو باز کرد و دم گوشم زمزمه وار گفت
کوک=......
خماری بد دردی
نظرتون؟
شرایط
کامنت 10
لایک 10
ویو ا.ت
الان چه جوابی بدم چرا یهو پیشنهاد داد؟
فلش بک به صبح
ویو ا.ت
من لی ا.ت ام که حدود یک سال اینجا به عنوان خدمتکار کار میکنم چون عموم منو به ارباب( منظور کوک عه) سر قمار به عنوان خدمتکار فروخته نمیدونم عموم چرا سر من قمار کرد البته که از اون مرتیکه ی کثیف این کار بعید نبود ولی چرا عمه و عموم با من مشکل دارن ( خانواده ا.ت توی سه سالش میمیرن و ا.ت پیش عمه و عمو اش بزرگ میشه و اونا مثل برده باهاش رفتار میکنن) تو این فکرا بودم که صدای در اومد
اجوما = دخترم بیدار شو
ا.ت = بیدارم اجوما
اجوما = پس بیا صبحانه ارباب رو ببر
ا.ت = چشم الان میام
سریع بلند شدم و لباس پوشیدم نمیدونم چرا چند وقته ارباب اصرار داره من براش وعده های غذایش رو ببرم ولی برام مهم نیست رفتم بیرون و به اجوما سلام کردم ظرف رو از دستش گرفتم و رفتم سمت اتاق ارباب و در زدم
ویو کوک
تو این چند وقت عاشق ا.ت شدم نمیدونم چرا ولی عاشقش شدم دیگه باید بهش درخواست بدم و اگه قبول نکرد........ اره همین کارو می کنم ( بعدا میفهمید قراره چیکار کنه) داشتم به اینا فک میکردم که صدای در اومد و ا.ت با صدای مظلومانش گفت
ا.ت = میتونم بیام تو ارباب
کوک = اره بیا
ا.ت اومد تو و ظرف صبحانه رو گذاشت رو میز به نشانه احترام خم شد و میخواست بره بیرون که گفتم
کوک = ا.ت صبر کن کارت دارم
ا.ت = چشم ارباب ( سرش پایین عه)
ویو ا.ت
مثل همیشه برای ارباب صبحونه برم و داشتم میرفتم بیرون که گفت صبر کنم کارم داره منم سر جام وایستادم و سرم پایین بود بعد ارباب اومد جلوم و دستش رو گذاشت زیر چونم و سرم رو اورد بالا
کوک = با من وارد رابطه شو
پایان فلش بک
ردش میکنم (صدای ذهن ا. ت)
ا.ت = ولی.....
که ارباب نزاشت حرفم تموم شه و گفت
کوک = اون مرد تو رو به عنوان برده جنسی به من فروخت الان هم تو برده منی
با شنیدن حرفش حالم بد شد چرا اون منو به عنوان برده جنسی فروخته اخه من چه هیزم تری بهش فروختم
کوک براید بغلم کرد و گذاشت رو تخت روم خیمه زد و دکمه هام رو باز کرد و دم گوشم زمزمه وار گفت
کوک=......
خماری بد دردی
نظرتون؟
شرایط
کامنت 10
لایک 10
۱۴.۸k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.