هیچ کس برای کمک نیومد توی آشپزخونه تا باهم وسایل شام رو بچینیم

𝗣𝗮𝗿⁸⁷
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
هیچ کس برای کمک نیومد توی آشپزخونه، تا باهم وسایلِ شام رو بچینیم.
خودم همه چیز رو آماده کردم، که یک آن بوی عطرِ آشنا رو از پشت سرم حس کردم.
همونطور ایستاده لرز کردم‌.
صدای نیشخندش رو شنیدم و بعد پچ پچِ آرومش رو:
تهیونگ: از دستِ من فرار میکنی ا/ت...؟
پلک هام رو محکم روی هم فشردم.
صدای ضربان‌ قلبم گوش های خودم رو هم کَر می‌کرد.
تهیونگ: فکر میکنی ازت دست می‌کِشم....؟برگرد ببینمت...
قلبم فرو ریخت...
برنگشتم...
بازوم رو گرفت و برم گردوند به طرف خودش.
نگاهش که به چشمام افتاد، زمزمه کرد:
تهیونگ: چشم قشنگهِ من،هر چی بیشتر ناز کنی،منو حریص تر می‌کنی.
تا سرش رو جلو اورد که ببوستم خودم رو عقب کشیدم که یهو منو چسبوند به کانتر و روم خم شد و گفت:
تهیونگ: امروز همش منتظرت بودم بیای،چرا نیومدی خونه م؟
ا/ت: برو کنار.
دستم روی لبه کانتر بود،میخواستم هلش بدم به عقب...
سریع دستش رو گذاشت روی دستام تا تکون نخورم.
اون لحظه فقط میخواستم جونگ کوک سر برسه،قبل از اینکه مجبور بشم این مهمونی رو به هم بریزم.
ا/ت: برو کنار لعنتی.
با چشماش برام خط و نشون کشيد.
ا/ت: اگه نری جیغ میزنم؟
یکی از دستاش رو برداشت و فَکَم رو گرفت و گفت:
تهیونگ: جیغ بزن ببینم چی می‌خوای بگی، همه میفهمن کرم از خودت بوده که منو کشوندی طرفِ خودت...
ا/ت: برو عقب...
به اون دستش، تنم رو لمس کرد...
سعی کردم بزنم زیرِ دستش، اما چون چسبیده بود بهم، نمیتونستم تکون بخورم و اون بیشتر لمسم کرد و خنده ی ریزی کنار گوشم کرد و گفت:
تهیونگ: دلم براشون تنگ شده....
ا/ت: لعنت بهت، گمشو برو بیرون...قسم میخورم جیغ میزنم تا همه بفهمن تو چه عوضی هستی.
سرش رو کنار گوشم کشید و نفس عمیقش رو توی گوشم بیرون داد و آروم پچ زد:
تهیونگ: این بار چی می‌خوای؟ دیگه چی به پات بریزم که راضی شی باهام راه بیای؟
روی سینه ام رو که چنگ زد، با عصبانیت جیغ کشیدم و اون به آنی دستش رو جلوی لب هام گرفت و اخطار داد:
تهیونگ: دهنت تو ببند ا/ت، یه کاری نکن به همه بفهمونم چه کارا ازت برمیاد....
یه جوری سفت منو چسبونده بود به کانتر که هر چی تقلا می‌کردم آزاد نمی‌شدم.
کسی از پشت سر یقه اش رو گرفت و همین که عقب کشیدش به طرف خودش من صورتِ جونگ کوک رو دیدم و بی اراده به‌خاطر دیدنش و اومدنش اشکی از چشمام پایین چکید.

•پارت هشتاد و هفتم•
•یاس•
دیدگاه ها (۸)

𝗣𝗮𝗿⁸⁸𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿مطمئنم تا چند ثانیه دیگه مث...

𝗣𝗮𝗿⁸⁹𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿زهراگین و خشن بهم نگاه کرد ...

𝗣𝗮𝗿⁸⁶𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿فقط ماتِمون برد و همونی برگ...

𝗣𝗮𝗿⁸⁵𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿منظورش رو نفهمیدم...آوم به ...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط