دلتنگ توام

دلتنگ توام،
تا شادمانه مرا ببینند
شاخه ها
به شکل نام تو سبز می شوند،
پرنده کوچکی که نمی دانم نامش چیست
حروف نام تو را
بر کتابم می ریزد،
آفتاب
به شکل پروانه ای از مس
گرد صدایم
بال می زند،
و می دانم سکوت
فقط به خاطر من سکوت است،
اما من
دلتنگ توام
شعر می نویسم
و واژه هایم را کنار می زنم
که تو را ببینم.
دیدگاه ها (۴)

تا تو بودی نازنین، من هم بهاری داشتم با حضور چشم تو من غمگسا...

کسی چـــــون من اگر دیدے براے ماندنت جـــــان داداز او بســـ...

نفرین هایت که تمام شد تو می مانی و آرزوهایی بر باد رفته... خ...

.اینکه میگویید زن ها پیچیده اندگاهی هم بهانه گیرکاملا قبول د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط