سرنوشت part 8
سرنوشت part 8
+دوسش داری؟
_چییییییی؟(داد،خجالت)
+هی چته؟ آروم باش مگه من چی گفتم؟
_این چی بود گفتی آخه
+مگه بد میگم از قیافت زار میزنه که دوسش داری
_چی میگی؟
+واااااای صورتت قرمز شده
_من.....من.....(خجالت)
+هی اشکال نداره
_داره خیلیم داره(دستشو گذاشته رو صورتش)
+ببین منو.....منو ببین....ببین
_چیه؟
+اگه عاشق هم جنست بشی هیچ مشکلی نداره عشقه دیگه کاریش نمیشه کرد
_ولی این کار بده خیلیم بده
+جونگ کوک مثل من پا روی علایقت نزار مخصوصا معشوقت
_نکنه تو....
+آره یکیپ دوست داشتم هم جنسم بود بهش اعتراف کردم ولی اون با بی رحمی تمام ردم کرد اون موقع 18سالم بود دقیقا همسن تهیونگ من ازت بزرگترم تو 23و من 25
_جمعا 2ساله دیگه
+دو سال تجربه اس بی را نمیگم بهش اعتراف کن شک ندارم اونم دوست داره
_از کجا مطمئنی؟
گوشیشو از تو جیبم درآوردم و جلوش گرفتم
+گوشیتو قاپیدم وقتی حواست نبود همه تماس های ضبط شدتو گوش کردم جوری باهات حرف میزنه انگار هم سنته یا جوری رفتار میکنه که انگار بهترین دوستته ولی از درون داره منفجر میشه حتی الان بدون اینکه جلب توجه کنی پشت اون درختو نگا کن داره با حرص نگامون میکنه
کوک ویو
سرمو آروم برگردوندم یکم که با دقت نگاه کردم وقتی پشت درخت دو تا چشم عسلی که داخلشون حسودی و حرص موج میزد دیدم یه لحظه قلبم از این حد زیبا بودن به درد اومد
_حالا میگی چیکار کنم؟
+ببین من تکنیکام توی حمله بین مافیاها و همینطور پلیسا نظیر نداره ولی باید بگم تو عشقوعاشقی استعدادم ته کشیده
_😑👍
+آها یه فکری تهیووووووونگ
وقتی گفت یه فکری نگاش کردم تهیونگو صدا کرد اونم مثل میگ میگ اومد سمتمون
@چیزی شده؟(حرصی)
+جونگ کوک عاشقته میخواد باهات قرار بزاره
@چییییییییییی؟(خجالت، سرخ شده)
_سون هیییییییییی(داد،خجالت،سرخ)
(در ضمن هردو هم زمان گفتن)
ادامه دارد.......
+دوسش داری؟
_چییییییی؟(داد،خجالت)
+هی چته؟ آروم باش مگه من چی گفتم؟
_این چی بود گفتی آخه
+مگه بد میگم از قیافت زار میزنه که دوسش داری
_چی میگی؟
+واااااای صورتت قرمز شده
_من.....من.....(خجالت)
+هی اشکال نداره
_داره خیلیم داره(دستشو گذاشته رو صورتش)
+ببین منو.....منو ببین....ببین
_چیه؟
+اگه عاشق هم جنست بشی هیچ مشکلی نداره عشقه دیگه کاریش نمیشه کرد
_ولی این کار بده خیلیم بده
+جونگ کوک مثل من پا روی علایقت نزار مخصوصا معشوقت
_نکنه تو....
+آره یکیپ دوست داشتم هم جنسم بود بهش اعتراف کردم ولی اون با بی رحمی تمام ردم کرد اون موقع 18سالم بود دقیقا همسن تهیونگ من ازت بزرگترم تو 23و من 25
_جمعا 2ساله دیگه
+دو سال تجربه اس بی را نمیگم بهش اعتراف کن شک ندارم اونم دوست داره
_از کجا مطمئنی؟
گوشیشو از تو جیبم درآوردم و جلوش گرفتم
+گوشیتو قاپیدم وقتی حواست نبود همه تماس های ضبط شدتو گوش کردم جوری باهات حرف میزنه انگار هم سنته یا جوری رفتار میکنه که انگار بهترین دوستته ولی از درون داره منفجر میشه حتی الان بدون اینکه جلب توجه کنی پشت اون درختو نگا کن داره با حرص نگامون میکنه
کوک ویو
سرمو آروم برگردوندم یکم که با دقت نگاه کردم وقتی پشت درخت دو تا چشم عسلی که داخلشون حسودی و حرص موج میزد دیدم یه لحظه قلبم از این حد زیبا بودن به درد اومد
_حالا میگی چیکار کنم؟
+ببین من تکنیکام توی حمله بین مافیاها و همینطور پلیسا نظیر نداره ولی باید بگم تو عشقوعاشقی استعدادم ته کشیده
_😑👍
+آها یه فکری تهیووووووونگ
وقتی گفت یه فکری نگاش کردم تهیونگو صدا کرد اونم مثل میگ میگ اومد سمتمون
@چیزی شده؟(حرصی)
+جونگ کوک عاشقته میخواد باهات قرار بزاره
@چییییییییییی؟(خجالت، سرخ شده)
_سون هیییییییییی(داد،خجالت،سرخ)
(در ضمن هردو هم زمان گفتن)
ادامه دارد.......
۲.۵k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.