روی تخت دراز کشیده بودی و به پنجره ای که خیس بارون بود نگ
روی تخت دراز کشیده بودی و به پنجره ای که خیس بارون بود نگا میکردی
گاهی نور اذرخش اتاقت رو روشن میکرد
بعد چند ساعتی بلخله چشمات داشت گرم میشدو خابت میبرد که با صدای پیامک گوشیت چشمات رو باز کردی
پیام:"پیدات کردم گرل:))"
بعده خوندن پیام عینه چی بلد شدی
_چی....پیدام....ک...کرد؟؟(خیلییییی ترسیده)
بلد شدی و باسرعت رفتی پایین میخاستی سم رو خبردار کنی که جات رو فهمیدن
ولی با چیزی که دییدی قلبت از تپش وایساد
[نکته:دو مرد سم رو گرفتن، و از سرش هم خون میاد،،یونگی هم راحت روی مبل لش کرده و با چاقو پروانش بازی میکرد]
+مزاحمه خوابت که نشدم؟؟
_لعنتی(اروم)
شوگا از جاش بلد میشه
+پسررو ببرید منم میام(رو به بادیگارداش)
□چشم
_سم...سممممم...
میخای بری پیشه سم که یونگی جلوت رو میگیره(اونا سم رو میبرن)
_حرومزادهههه سم رو ول کنننن اون کناحی نگردهههع
+اووو...به به این دو روز زبون باز کردی(بز خند)
با دستش فکت رو محکم میگیره و نزدیک صورتت میشه
+ولی خوب بلدم اون زبون رو ببرم(اروم،دارک،بم)
_گریه)
+راه بیوفت
دستت رو گرفتو کشوندت سمت خودش
_نههههه.....نههههههه ولم وکنننننن خاهش میکنم یونگییییی بیخیالم شوووووو لطفن لطفنننننن
+هیشش
_هق...هق یونگییییی ازت خاهش میکنمممممم منو نبر پیشه اوننننن
+جای تو پیشه اونه!
به زور سوار ماشینت کرد و خودشم سوار شد با بیشترین سرعت ممکنن رانندگی میکرد
فهمیدی که دیگه چاره ای نیست و تو دوباره قراره برگردی به اون جهنم...
میدونستی هرچقدرم خاهش کنی فایده نداره یونگی اونی که تو دلشه سنگه!!
اروم سرت رو روی شیشه ی ماشین گذاشتیو اشک میریختی
توی ماشین سکوت بود که با صدای زنگ مبایل یونگی شکست..
پارت ۲
حمایت کنیددددددد خوببببب
گاهی نور اذرخش اتاقت رو روشن میکرد
بعد چند ساعتی بلخله چشمات داشت گرم میشدو خابت میبرد که با صدای پیامک گوشیت چشمات رو باز کردی
پیام:"پیدات کردم گرل:))"
بعده خوندن پیام عینه چی بلد شدی
_چی....پیدام....ک...کرد؟؟(خیلییییی ترسیده)
بلد شدی و باسرعت رفتی پایین میخاستی سم رو خبردار کنی که جات رو فهمیدن
ولی با چیزی که دییدی قلبت از تپش وایساد
[نکته:دو مرد سم رو گرفتن، و از سرش هم خون میاد،،یونگی هم راحت روی مبل لش کرده و با چاقو پروانش بازی میکرد]
+مزاحمه خوابت که نشدم؟؟
_لعنتی(اروم)
شوگا از جاش بلد میشه
+پسررو ببرید منم میام(رو به بادیگارداش)
□چشم
_سم...سممممم...
میخای بری پیشه سم که یونگی جلوت رو میگیره(اونا سم رو میبرن)
_حرومزادهههه سم رو ول کنننن اون کناحی نگردهههع
+اووو...به به این دو روز زبون باز کردی(بز خند)
با دستش فکت رو محکم میگیره و نزدیک صورتت میشه
+ولی خوب بلدم اون زبون رو ببرم(اروم،دارک،بم)
_گریه)
+راه بیوفت
دستت رو گرفتو کشوندت سمت خودش
_نههههه.....نههههههه ولم وکنننننن خاهش میکنم یونگییییی بیخیالم شوووووو لطفن لطفنننننن
+هیشش
_هق...هق یونگییییی ازت خاهش میکنمممممم منو نبر پیشه اوننننن
+جای تو پیشه اونه!
به زور سوار ماشینت کرد و خودشم سوار شد با بیشترین سرعت ممکنن رانندگی میکرد
فهمیدی که دیگه چاره ای نیست و تو دوباره قراره برگردی به اون جهنم...
میدونستی هرچقدرم خاهش کنی فایده نداره یونگی اونی که تو دلشه سنگه!!
اروم سرت رو روی شیشه ی ماشین گذاشتیو اشک میریختی
توی ماشین سکوت بود که با صدای زنگ مبایل یونگی شکست..
پارت ۲
حمایت کنیددددددد خوببببب
۷.۸k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.