همیشه سعی کردم در برابر
همیشه سعی کردم در برابر
کسیکه دوسش دارم وبرام ارزشمنده
کوتاه بیام اونقدر که گاهی اوقات یه
احمق به نظر میرسم اما تنها خدا میدونه
وبس که چه اندازه در تشخیص بدوخوب
تبهر دارم تنهاخدامیدونه که درکجاها وچه کارهایی رو که نیاز به برنامه ریزی بی نهایت دقیق وبی نقص بایدمیبوده را
بعهده داشتم ولی طاقت اینکه ببینم طرف مقابلم از فهمیدن حقیقت توسط من دچارسرخوردگی بشه راهرگز نداشتم
همیشه خودموبه نادونی زدم شاید گاهی هم در تنهایی ازاینکه میفهمیدم پنهان
کاریهارو گریسته باشم ولی مهمتراز خودم طرف مقابلم بوده وباتوجه به نزدیکی وگرامی بودنش برام این رفتارمن پررنگترمیشده ...
هیچوقت نفهمیدم چراروزگارباآدماش باهام سرناسازگاری گذاشتن چرا وقتی
باتمام وجودخودم برای کسی فدا میکنم
در جواب محبتهام به چشم یک دشمن بهم نگاه میکنن وفراموش میشم خیلی زودفراموش میشم من با سالهای زیادی که درتنهایی بودم ثابت کردم که براحتی میتونم بدون نیاز جسمی وجنسی به کسی وبدون هرزگی سالهادوام بیارم واگر
بیقراری کردم ومیکنم خدا میدونه برای این بوده که اشتباه قضاوتم کردن حتی ساده ترین حالت منو هم نتونستن تشخیص بدن ووقتی که من بخاطرشون پاروی بزرگترین خواست دلم میزاشتم وگمان میکردم طرف مقابلم بافهمیدنش دیگه برای همیشه میفهمه که جایگاهش برای من چقدر ممتازه دیگه برای همیشه کنارهم میمونیم ولی متاسفاته نتیجه عکسش اتفاق افتاد...
اگراز روی انصاف باهام برخورد میشد الان
توزندگیم به آرامش رسیده بودم وداشتم حاصل سالهاتلاشمومیدیدم
این زیست که امروز به اون درگیرم سزاوار من نیست اینطور دل کندن از زندگی واطرافیانم حق من نیست در من احساسی در حال مردن هست وچیزی رو به نابودی که دیگه زندگی برام بی معنی میشه بعداز اونا😔😔
حتی در خوابمم نمیدیدم اینروزها واین لحظه های درد ناک وپراز اشک را...
کسیکه دوسش دارم وبرام ارزشمنده
کوتاه بیام اونقدر که گاهی اوقات یه
احمق به نظر میرسم اما تنها خدا میدونه
وبس که چه اندازه در تشخیص بدوخوب
تبهر دارم تنهاخدامیدونه که درکجاها وچه کارهایی رو که نیاز به برنامه ریزی بی نهایت دقیق وبی نقص بایدمیبوده را
بعهده داشتم ولی طاقت اینکه ببینم طرف مقابلم از فهمیدن حقیقت توسط من دچارسرخوردگی بشه راهرگز نداشتم
همیشه خودموبه نادونی زدم شاید گاهی هم در تنهایی ازاینکه میفهمیدم پنهان
کاریهارو گریسته باشم ولی مهمتراز خودم طرف مقابلم بوده وباتوجه به نزدیکی وگرامی بودنش برام این رفتارمن پررنگترمیشده ...
هیچوقت نفهمیدم چراروزگارباآدماش باهام سرناسازگاری گذاشتن چرا وقتی
باتمام وجودخودم برای کسی فدا میکنم
در جواب محبتهام به چشم یک دشمن بهم نگاه میکنن وفراموش میشم خیلی زودفراموش میشم من با سالهای زیادی که درتنهایی بودم ثابت کردم که براحتی میتونم بدون نیاز جسمی وجنسی به کسی وبدون هرزگی سالهادوام بیارم واگر
بیقراری کردم ومیکنم خدا میدونه برای این بوده که اشتباه قضاوتم کردن حتی ساده ترین حالت منو هم نتونستن تشخیص بدن ووقتی که من بخاطرشون پاروی بزرگترین خواست دلم میزاشتم وگمان میکردم طرف مقابلم بافهمیدنش دیگه برای همیشه میفهمه که جایگاهش برای من چقدر ممتازه دیگه برای همیشه کنارهم میمونیم ولی متاسفاته نتیجه عکسش اتفاق افتاد...
اگراز روی انصاف باهام برخورد میشد الان
توزندگیم به آرامش رسیده بودم وداشتم حاصل سالهاتلاشمومیدیدم
این زیست که امروز به اون درگیرم سزاوار من نیست اینطور دل کندن از زندگی واطرافیانم حق من نیست در من احساسی در حال مردن هست وچیزی رو به نابودی که دیگه زندگی برام بی معنی میشه بعداز اونا😔😔
حتی در خوابمم نمیدیدم اینروزها واین لحظه های درد ناک وپراز اشک را...
۹.۵k
۰۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.