دستانت را می گیرم

دستانت را می گیرم
گره ی کور می زنم به انگشتانت
نیاز به محرمیت نیست،
بگذار همه خیره شوند به عشقمان
بگذار پِچ پِچ کنند ..
نگاهت را
از من بر ندار
بگذار من سکوت کنم ..
من صدایم را به دستم گرفته ام
هیچ کس نمی بیند ...
دیدگاه ها (۲)

نفس هایت راقطره قطره بِچِکان روی لبممن آن گیاهِ تشنه امکه از...

جنون چشم هـای «تو»که برده است قرار مـنشکست میدهد مرا در این ...

مرا در آغوش ...گرم و مردانه ات ...پذیرا باش ...تا جان بگیرد ...

لب های توروزهای قرمز تقویم منند!برای بوسیدنشانباید همه چیز ر...

🌱🍒این شعرا را برایت به یادگار می گذارم        دلی نوجوان را ...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

عجیب نیست که هر یک از ما در ذهن دیگران با هزار چهره ی متفاوت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط