دوستت می دارم و بیهوده پنهان می کنم

دوستت می دارم و بیهوده پنهان می کنم
خلق میدانند و من انکارایشان میکنم

عشق بی هنگام من تا از گریبان سر کشید
از غم رسوا شدن سر درگریبان میکنم

دست عشقت بند زرین زد به پایم این زمان
کاین سیه کاری به موی نقره افشان میکنم

سینه پر حسرت و سیمای خندانم ببین
زیر چتر نسترن آتش فروزان میکنم

دیده بر هم مینهم تا بسته ماند سر عشق
این حباب ساده راسرپوش طوفان میکنم

این من و این دامن و این مستی آغوش تو
تا چه مستوری من آلوده دامان میکنم

دست و پا گم کرده و آشفته می مانم به جای
نعمت وصل تورا اینگونه کفران میکنم

ای شگرف، ای ژرف، ای پر شور، ای دریای عشق
در وجودت خویش را چون قطره ویران میکنم

تا چراغانی کنم راه تو را هر شامگاه
اشک شوقی نو به نو آویز مژگان میکنم

زان نگاه کهربایی چاره فرمان بردن است
هرچه میخواهی بگو آن میکنم آن میکنم
دیدگاه ها (۱)

شوریده ی آزرده دل ِ بی سر و پا مندر شهر شما عاشق انگشت نما م...

یک روزشاید پنجاه سال دیگرموهای نوه ات را نوازش میکنیو به شعر...

delam kheili gerefte.

دیگر درونم شوق پروازی به سویت نیستبین غزلهایم ، کسی در جستجو...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط