یک روز

یک روز
شاید پنجاه سال دیگر
موهای نوه ات را نوازش میکنی
و به شعرهای شاعری می اندیشی
که در جوانی ات عاشق تو بود
شاعری که اگر زنده بود
میتوانست
موهای سپیدت را
به نخستین برف زمستان تشبیه کند
و در چین دور چشمانت
حروف مقدس نقر شده
بر کتیبه های کهن را بیابد
برای p e
دیدگاه ها (۱)

باری امید خویش به دلداری ام فرست دانی که...

مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیستهفت قرن است در این مصر فراوا...

شوریده ی آزرده دل ِ بی سر و پا مندر شهر شما عاشق انگشت نما م...

دوستت می دارم و بیهوده پنهان می کنمخلق میدانند و من انکارایش...

یک روزبلکه پنجاه سال دیگرموهای نوه‌ات را نوازش می‌کنیدر ایوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط