ببخشید مریز بودم
ببخشید مریز بودم
پارت 7
بعد بوسه
چویا : ..💋💋... چی دازای تو حالت خوب نیس من میرم خونه
* دازای دست چویا رو میگیره میگه که : مگه قرار نبود تو بغل تو بخوابم.. مگه قول نداده بودی؟
چویا؟ تو حالت خوب نیست با این که رو فیودور کراشی منو بوسیدی
دازای : چی اینو کی بهت گفته من رو فیودور کراش نیستم من رو تو کراشم.
* دازای همینجوری لو میده و دازای هم تا 3 دقیقه خشکش زده بود 🤣
دازای :( ای وای این چی بود از دهنم پرید )
* چویا هم با سرعت نور دازای به سمت دازای میره دازای رو میبوسه و میگه : من چند ساله رو تو کراشم اما چون اون موقع تو رو تو بغل فیودور دیدم نزدیک بود فیودور رو بکشم.. ً.......
دازای : چی 😲.... ً........ یعنی الان چی میشه ما دوتا رلیم؟
چویا : احتمالا
* دازای تا اینو میشنوه چویا میبره عقم میندازه رو تخت و شبو با هم میخوابن
صبح فردا
فیودور : دازااااااااااااااااااااااای سلام 💗چه خبرا دیشب چطور بود
راستی یه چیزی
دازای : اولن دیشب خیلیییییییییییی خوب بود 🤣دومن بنال ببینم چته
فیودور :( ها دازای چرا با من سردا یعنی چه اتفاقی بینشون افتاده 🙄) خب من رو تو....
دازای : وایسا. ً.... بهتره نلانی اخه من رل دارم رلی به نامه چ. و. ی. ا
فیودور : چی 😲 چرا اخه چرا چویا چیش از من بیشتره
دازای : همه چیش کامله بر عکسه تو
* چویا هم که داشت نگاشون میکرد از خر ذوقی اب شده بود
و دازای تا اونو دید دویید طرف چویا و اونو بوسیدن دستش رو گرفت و رفتن....
دوستانه عزیز تا پارت 8 یعنی پارت اخر🥺🥺 باییی
بعدی در مورد تو دورکی هست باااای
پارت 7
بعد بوسه
چویا : ..💋💋... چی دازای تو حالت خوب نیس من میرم خونه
* دازای دست چویا رو میگیره میگه که : مگه قرار نبود تو بغل تو بخوابم.. مگه قول نداده بودی؟
چویا؟ تو حالت خوب نیست با این که رو فیودور کراشی منو بوسیدی
دازای : چی اینو کی بهت گفته من رو فیودور کراش نیستم من رو تو کراشم.
* دازای همینجوری لو میده و دازای هم تا 3 دقیقه خشکش زده بود 🤣
دازای :( ای وای این چی بود از دهنم پرید )
* چویا هم با سرعت نور دازای به سمت دازای میره دازای رو میبوسه و میگه : من چند ساله رو تو کراشم اما چون اون موقع تو رو تو بغل فیودور دیدم نزدیک بود فیودور رو بکشم.. ً.......
دازای : چی 😲.... ً........ یعنی الان چی میشه ما دوتا رلیم؟
چویا : احتمالا
* دازای تا اینو میشنوه چویا میبره عقم میندازه رو تخت و شبو با هم میخوابن
صبح فردا
فیودور : دازااااااااااااااااااااااای سلام 💗چه خبرا دیشب چطور بود
راستی یه چیزی
دازای : اولن دیشب خیلیییییییییییی خوب بود 🤣دومن بنال ببینم چته
فیودور :( ها دازای چرا با من سردا یعنی چه اتفاقی بینشون افتاده 🙄) خب من رو تو....
دازای : وایسا. ً.... بهتره نلانی اخه من رل دارم رلی به نامه چ. و. ی. ا
فیودور : چی 😲 چرا اخه چرا چویا چیش از من بیشتره
دازای : همه چیش کامله بر عکسه تو
* چویا هم که داشت نگاشون میکرد از خر ذوقی اب شده بود
و دازای تا اونو دید دویید طرف چویا و اونو بوسیدن دستش رو گرفت و رفتن....
دوستانه عزیز تا پارت 8 یعنی پارت اخر🥺🥺 باییی
بعدی در مورد تو دورکی هست باااای
- ۵.۵k
- ۱۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط