چه نوازد و چه سازد

چه نـــــوازد و چه سـازد،
به جز از نوای گریه
نی خسته یی که جز بغض تو در گلو ندارد

ز تمام بودنی ها،
تو همین از آن من باش
ڪه به غیر با تو بودن، دلـــــم آرزو ندارد.

#حسین_منزوی
دیدگاه ها (۳)

خسته از شهر خیالاتم ،گریزان می شوماز عبور مبهم یادی،پریشان م...

همہ باغ دلـــــم آثار خـــــزان دارد ، ڪو ؟ آن ڪھ سامان بدهـ...

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻨﺸﯿﻨﯽ ﭘﺸﺖِ ﭘﻨﺠﺮﻩﺑﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﻗﻬﺮ ﮐﻨﯽﻣﻨ...

تمام دنیامحله‏ ی ڪوچڪی ‏ستڪه تو در آن متولد می شوےو منمیان ب...

📜#غزلیات#رهی_معیری#غزل_بیست_و_ششمسزای چون تو گلی گر چه نیست ...

شعر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط