راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن

راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن
بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن

یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه ی دیگر بچشان، مست ترم کن

شوق سفرم هست در اقصای وجودت
لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن
دیدگاه ها (۱)

یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می بردبی گمان من می شوم بازند...

من میگویم باید دوست داشتن را کشید .باید آن را در هوا نقاشی ک...

ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩﺕﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺳﻬﻢ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ...

‌مَشتی به بَچِه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط