در به در یار شدم (سید عرشی)

من مِی و مِی‌خوار شدم
در به در یار شدم

بوی صنم گشته به جان
پر گل و عطار شدم

تا به ابد در به درِ
صورت و دیدار شدم

نور هما خورد به جان
وای که بیدار شدم

از همه غیر از صنمم
بی‌هوش و بیزار شدم

من دگرم تا به ابد
قرب به دادار شدم

مِی خوری از خم بگذشت
شمسم و خمّار شدم

سِر پیِ سِر گشته به جان
من پر اسرار شدم

سیّد عرشیِّ رضا
گشتم و هوشیار شدم

سید عرشی
#سیدعرشی #مست #نور #اسرار #شعر
دیدگاه ها (۱)

سلام زیباتر از صبح بهاری

داغیِّ جانم بدیدی ابر و باد آورده ای

باز لیلا به تمامی دل و جان را برده (سیدعرشی)

شعر امام زمان / سید عرشی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط