ور نیز جراحت به دوا باز هم آید

ور نیز جراحت به دوا باز هم آید
از جای جراحت نتوان بُرد نشان را

#سعدی
دیدگاه ها (۰)

دستم نمی‌رسد که در آغوش گیرمتای ماه با که دست در آغوش می‌کنی...

خوب ترین حادثه میدانمتخوبترین حادثه می دانی ام؟

آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده رابه تو می‌بخشد،جز درک حس زند...

سر به میخانه‌ی یادت زدم اما دیگرجای لب‌های تو روی لب پیمانه ...

بهار و خاکستر

میدانی؟ همه ی اینها نقشه بود. تا روزی از تمام آن ستاره های ف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط