زندگی من از روزی آغاز شد

‍ ‍ زندگی من از روزی آغاز شد
که تو را دیدم
و بازوانت
راه وحشتناک جنون را
بر من سد کرد
و تو سرزمینی را نشانم دادی
که در آن تنها بذر نیکی می‌پاشند.
تو از قلب پریشانی آمدی
تا تسکین دهی تب و دردم را
و من درختی بودم
که در جشن انگشتانت
می‌سوختم از اشتیاق
من از لب‌های تو متولد شده‌ام
و زندگی‌ام از تو آغاز می‌شود. . .

#لویی_آراگون
دیدگاه ها (۸)

دوست بداریدو بگذارید که دوست داشته شویدآدم بدونِ این بساط ها...

وقتی می پرسی "چرا من" ؟به دخترکی فکر کنکه از بین هزار عروسک ...

یه زمانی از رنگ کردن مو و لاک زدن به ناخن متنفر بودم. تا حدی...

بوی اردیبهشت می آید در این حوالی...بوی لوس ترین دختر بهار......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط