پارت ۱
# میونگ
از خواب بیدار شدم از اتاقم بیرون زدم و رفتم سمت اتاق جویی که بیدارش کنم رفتم توی اتاقش و به سمت تخت رفتم
میونگ: جویی...جویی بیدار شو باید بریم مدرسه
جویی: امم.. بله باش بزار یه پنج دقیقه دیگه بخوابم
میونگ: چی میگی بلند شو اماده شو تازه دیر هم شده
جویی: باش بابا بلند شدم
از اتاقش اومدم بیرون و به سمت اتاق میرا رفتم
میونگ: میرااااااا
میرا: مرگگگ چته من بیدارم
میونگ: میبینم پس اون ننمه گرفته خوابیده
میرا : بابا بیدار شدم حالا نشد یه روز عین ادم بخوابیم هوفف
میونگ: زر نزن تو هم مثل جویی شدی
از اتاق اینم بیرون اومدم و به سمت اشپز خونه رفتم که غذا درست کنم
#جویی
بعد از اینکه میونگ رفت منم بلند شدم و رفتم دستشویی .
اومدم و از اتاقم بیرون اومدم و به سمت اشپز خونه رفتم
جویی: غذا چی داریم ؟
میونگ: بنظرت چی داریم خو تخم مرغ
جویی: نههههه نمی خواممم
میونگ: شوخی کردم🤣 پنکیک داریم
جویی: خوبه اگر تخم مرغ بود باید با من بای بای میکردین
#میرا
لنت بهت روزگار می خواستم بیشتر بخوام اصن درس چیه ما باید بخونیم هعییی بریم تا سرمو نکند اینا
میرا: پخخخ
جویی: جیغغغ
میونگ: جیغغغ
میرا: وایییی قلبم درد گرف 🤣
جویی: نشونت میدم عنتر
میونگ: میرااااااا مرض داری
میرا: اره متاسفانه
میونگ: بعدا میکشمت الان باید بریم مدرسه
جویی: راس میگه بعدا حسابتو میرسیم
میرا: اوکی
𓂸𓂸𓂸𓂸𓂸𓂸𓂸𓂸𓂸
#میونگ
حدود نیم ساعت گذشت که امادا شدن که بریم
سال اول دبیرستانمونو توی یه مدرسه دیگه می خونیم اما بخاطر یسری مشکلات مجبور شدیم بریم یه جای دیگه اصلا با معلما و کادر مدرسه اشنایی ندارشتیم فقط دعا میکنم که بخیر بگذره و مجبور نباشیم دوباره مدرسمونو عوض کنیم
جویی: میونگ...هی...میونگ...داری به چی فکر میکنی
میونگ: هیچی چیزی نیس
میرا: نکنه عاشق شدی
میونگ: خفه شو بابا اینجا ادم وجود داره که من عاشق شم
جویی: اخ دل که چه نمیکنی با ما
☽︎بعد میرا و جویی زدن زیر خنده☾︎
میونگ: میکشمتون
&دبیرستان حرفه ای نوتکس&
#میونگ
خب... این مدرسه واقعا عجیبه البته این نظر منه اخه مثل بقیه مدراس نیس چون خیلی تمیز و ساکته...به هر حال وارد دفتر مدرسه شدیم سه تا پسر حدود ۳۰ ساله رو صندلی پشت میز هاشون نشسته بودن وقتی وارد شدیم سرشونو بالا اوردن و بهمون نگاه کردن یکیشون شروع به حرف زدن کرد خطاب به ما سه نفر....
♫︎معاون پرورشی کیم سوکجین♫︎
جین: بفرمایید خانما مشکلی پیش اومده؟
میرا: اِمم...سلام...چیزه دیر اومدیم اخه ما اولین باره به اینجا میایم و یکم توی پیدا کردن ادرس... به مشکل برخوردیم
جین: برید پیش اقای کیم مدیر مدرسه.
#میرا
با انگشتش یکی از میزا رو نشون داد و دوباره روی صندلیش نشست
شرط
۴۰ لایک و ۵۰ کامنت
از خواب بیدار شدم از اتاقم بیرون زدم و رفتم سمت اتاق جویی که بیدارش کنم رفتم توی اتاقش و به سمت تخت رفتم
میونگ: جویی...جویی بیدار شو باید بریم مدرسه
جویی: امم.. بله باش بزار یه پنج دقیقه دیگه بخوابم
میونگ: چی میگی بلند شو اماده شو تازه دیر هم شده
جویی: باش بابا بلند شدم
از اتاقش اومدم بیرون و به سمت اتاق میرا رفتم
میونگ: میرااااااا
میرا: مرگگگ چته من بیدارم
میونگ: میبینم پس اون ننمه گرفته خوابیده
میرا : بابا بیدار شدم حالا نشد یه روز عین ادم بخوابیم هوفف
میونگ: زر نزن تو هم مثل جویی شدی
از اتاق اینم بیرون اومدم و به سمت اشپز خونه رفتم که غذا درست کنم
#جویی
بعد از اینکه میونگ رفت منم بلند شدم و رفتم دستشویی .
اومدم و از اتاقم بیرون اومدم و به سمت اشپز خونه رفتم
جویی: غذا چی داریم ؟
میونگ: بنظرت چی داریم خو تخم مرغ
جویی: نههههه نمی خواممم
میونگ: شوخی کردم🤣 پنکیک داریم
جویی: خوبه اگر تخم مرغ بود باید با من بای بای میکردین
#میرا
لنت بهت روزگار می خواستم بیشتر بخوام اصن درس چیه ما باید بخونیم هعییی بریم تا سرمو نکند اینا
میرا: پخخخ
جویی: جیغغغ
میونگ: جیغغغ
میرا: وایییی قلبم درد گرف 🤣
جویی: نشونت میدم عنتر
میونگ: میرااااااا مرض داری
میرا: اره متاسفانه
میونگ: بعدا میکشمت الان باید بریم مدرسه
جویی: راس میگه بعدا حسابتو میرسیم
میرا: اوکی
𓂸𓂸𓂸𓂸𓂸𓂸𓂸𓂸𓂸
#میونگ
حدود نیم ساعت گذشت که امادا شدن که بریم
سال اول دبیرستانمونو توی یه مدرسه دیگه می خونیم اما بخاطر یسری مشکلات مجبور شدیم بریم یه جای دیگه اصلا با معلما و کادر مدرسه اشنایی ندارشتیم فقط دعا میکنم که بخیر بگذره و مجبور نباشیم دوباره مدرسمونو عوض کنیم
جویی: میونگ...هی...میونگ...داری به چی فکر میکنی
میونگ: هیچی چیزی نیس
میرا: نکنه عاشق شدی
میونگ: خفه شو بابا اینجا ادم وجود داره که من عاشق شم
جویی: اخ دل که چه نمیکنی با ما
☽︎بعد میرا و جویی زدن زیر خنده☾︎
میونگ: میکشمتون
&دبیرستان حرفه ای نوتکس&
#میونگ
خب... این مدرسه واقعا عجیبه البته این نظر منه اخه مثل بقیه مدراس نیس چون خیلی تمیز و ساکته...به هر حال وارد دفتر مدرسه شدیم سه تا پسر حدود ۳۰ ساله رو صندلی پشت میز هاشون نشسته بودن وقتی وارد شدیم سرشونو بالا اوردن و بهمون نگاه کردن یکیشون شروع به حرف زدن کرد خطاب به ما سه نفر....
♫︎معاون پرورشی کیم سوکجین♫︎
جین: بفرمایید خانما مشکلی پیش اومده؟
میرا: اِمم...سلام...چیزه دیر اومدیم اخه ما اولین باره به اینجا میایم و یکم توی پیدا کردن ادرس... به مشکل برخوردیم
جین: برید پیش اقای کیم مدیر مدرسه.
#میرا
با انگشتش یکی از میزا رو نشون داد و دوباره روی صندلیش نشست
شرط
۴۰ لایک و ۵۰ کامنت
۱۰.۴k
۱۵ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.