گفت و گو های شبانه با کودک درون

گفت و گو های شبانه با کودک درون


اون : چقدر این پا و اون پا می کنی برو تووووو
من: اخه استرس دارم !!!
اون: واسه چی استرس تو که همیشه تنها می اومدی
من : آره اما شرایط الان فرق داره
اون: ارغوان تو مستقل بودی چرا شبیه بچه ها شدی
من: اخه نمی دونم پشت اون در چه خبره حس می کنم هیچ کس رو نمی شناسم
اون : قوی باش اون پشتته حتی اگه نباشه
من : دلم بهش گرمه اما ...
اون : دیگه اما نداره نمی فهمم چرا می ترسی
من : وقتی که نیست انگار دنیا یه چیزی کم داره
اون : وقتی که نیست؟
من : آره وقتی که نیست
اون : چند لحظه ساکت باش
من: خب ؟
اون : صدای قلبت و گوش کن
من : .....
اون :.....
من : ....
اون :......

دستم و گذاشتم رو دستگیره در و وارد سالن شدم تو که تو قلبمی یه کوه پشتمه

#ارغوان_جهانگیری
#گفتگو_با_کودک_درون
دیدگاه ها (۳۹)

با همه گفتم که دیگر من نمیخواهم تو راگفتم اما...صحبتی از زند...

سر سجاده ام بودم که گیسوی تو در هم ریخت نـظـرهـایِ حـلال و ...

یارو تا دیروز آهنگ می خوند: "پول پیتزا ندارم، سیت سمبوسه میگ...

مثل بیدی که مومن باد است،قصه ی قبله را نمیدانمهر طرف خواه خا...

من نمی فهمم خدایی شمارو !!نیاز به ترور نیست !یه اینترنت ملی ...

#بد_بوی#پارت_۲۶#الینا تازه گوشی رو از رو جیمسون قطع کردم که ...

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲' 𝘀𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻:𝟮𝗣𝗮𝗿𝘁:𝟭𝟭....چند ماه بعد...روزها همین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط