ماه خونی

ماه خونی 🩸🌙
P13

دع/ک: دختره جن*ده(رفت سمت الیسا و خواست موهاشو بکشه که کوک دستشو گرفت طوری تاب داد که صدای شکستن دستش تو کل قصر پیشید)

_همین تازه گفت که حق نداید سمتش بیاد این اولین و آخرین هشتارم بود همسرم راست میگه من هرزه پسند نیستم که بخوام تورو بگیرم کسی سمتش نمیاد فهمیدن(عربده)


جونگکوک الیسارو براید بغل کرد و به یه ندیمه گفت اتاقو نشونش بده رفتن تو اتاق درو قفل کرد جونگکوک رفت سمت الیسا و

_افرین خوب جوابشو داری بیبی

+کاری نکردم که ولی... تو گفتی من حاملم ولی ما بیشتر یک بار همو نبوسیدیم چه برسه به اینکه من حامله باشم الان میخوای چی کار کنی ؟(سرخ شده)

_حامله میشی دیگه عزیزم

+چی ...با این سن کمم اخه من بلد نیستم تازه من چیز زیاد ندارم که بخوام بهش شیر بدم (هر دوشون خیلی آروم حرف میزنن که کسی نشنوه)

_فرشتم سنت که میدونم کمه ولی چیکار کنیم مجبوریم تا یک ماه دیگه باید حامله شی فدات شم مجبوریم بعدش نگار سی*نه هات نباش فرشتم میتونی بهش شیر بدی خیلی کوچیک نیست دیگه سایزتو میدی دیگه ؟

+باشه! اره میدونم

_چنده

+۷۰ نخندی ها خب سنم کمه که کوچیکه

_چرا بخندم تازه میتونی بهش شیر بدی تازه اگه رابطه داشته باشی هم بزرگتر میشن میدونستی اگه بهشون دست بزنم روشتشون بیشتر میشه ........
اصکی ممنوع 🚫
اصکی رفتی پیدات میکنم و پیچتو فیلتر میکنم عزیزم 💋 🩸 🚫