part12💕🐈
part12💕🐈
نگاه های چیاکی داشتن میخوردنم.. نگاهی بهش انداختم و اروم حرف زدم
هایون«صبح..چیشد؟
چیاکی«ارباب وقتی از حال رفته بودی بغلت کرد و اوردت توی اتاق
هایون«باشه..
ولی..چطور.؟ صبح مطمئنم یونگی بود که بغلم کرد.. اما چرا.؟ سرم رو تکون دادم و بلند شدم..وارد اشپزخونه شدمو لامپهارو روشن کردم..یکم رامیون مونده بود..همون رو گرم کردم و شروع به خوردنش کردم که صدای پای یه شخص دیگم اومد..سرم پایین بود که دیدم یه سایه کنارمه و جیغ خفهای کشیدم.. یونگی.؟ غذا رو کنار گذاشتم و افتادم دنبالش
هایون«امم..تو از گریه بدت میاد نه؟
یونگی«اره
هایون«صبح..چرا بغلم کردی؟
یونگی«نمیدونم
لبهام رو غنچه کردم و اخم کردم..کنار رفتم و به خوردن غذام ادامه دادم..
یونگی«اون چیه؟
هایون«چیو میگی؟
یونگی«چیزی که داری میخوری..
هایون«اها..رامیون..میخوری؟
حواسم نبود چیگفتم و دستم رو گذاشتم جلوی دهنم[رامیونمیخورییجوراعترافه]
یونگی«باشه..
ابرویی بالا انداختم و شروع کردیم به خوردن،بعداز چند مین آب خوردم و وارد اتاق شدم..
چیاکی«که با ارباب رامیون میخوری؟؟ تو خجالت نمیکشی دختره بیچشمورو؟
هایون«فالگوش وایسادی؟به تو چه؟ حوصله شنیدن صداتو ندارم..
پشت کردم و بی توجه به کارای مسخرش خوابیدم..
ادمینتون بعد سالها پارت گذاشتهه
نگاه های چیاکی داشتن میخوردنم.. نگاهی بهش انداختم و اروم حرف زدم
هایون«صبح..چیشد؟
چیاکی«ارباب وقتی از حال رفته بودی بغلت کرد و اوردت توی اتاق
هایون«باشه..
ولی..چطور.؟ صبح مطمئنم یونگی بود که بغلم کرد.. اما چرا.؟ سرم رو تکون دادم و بلند شدم..وارد اشپزخونه شدمو لامپهارو روشن کردم..یکم رامیون مونده بود..همون رو گرم کردم و شروع به خوردنش کردم که صدای پای یه شخص دیگم اومد..سرم پایین بود که دیدم یه سایه کنارمه و جیغ خفهای کشیدم.. یونگی.؟ غذا رو کنار گذاشتم و افتادم دنبالش
هایون«امم..تو از گریه بدت میاد نه؟
یونگی«اره
هایون«صبح..چرا بغلم کردی؟
یونگی«نمیدونم
لبهام رو غنچه کردم و اخم کردم..کنار رفتم و به خوردن غذام ادامه دادم..
یونگی«اون چیه؟
هایون«چیو میگی؟
یونگی«چیزی که داری میخوری..
هایون«اها..رامیون..میخوری؟
حواسم نبود چیگفتم و دستم رو گذاشتم جلوی دهنم[رامیونمیخورییجوراعترافه]
یونگی«باشه..
ابرویی بالا انداختم و شروع کردیم به خوردن،بعداز چند مین آب خوردم و وارد اتاق شدم..
چیاکی«که با ارباب رامیون میخوری؟؟ تو خجالت نمیکشی دختره بیچشمورو؟
هایون«فالگوش وایسادی؟به تو چه؟ حوصله شنیدن صداتو ندارم..
پشت کردم و بی توجه به کارای مسخرش خوابیدم..
ادمینتون بعد سالها پارت گذاشتهه
۵.۲k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.