گریه

گریه
امانم را بریده بود
وقتی پشت سر هم
سیب می­ گفتم
می خواستم
خنده­ ای باشم
در قاب عکس ­ات
و پای این آسمان کبود
به کوچه آفتابی ­ات نرسد
باران
یکریز و بی ­ملاحظه می ­بارید
و من
پشت سر هم
سیب می گفتم
مبادا
ابرها
ضمیمه عکس ­ام باشد
و در اتاق کوچک ­ات
باران بگیرد
#آرزو_نوری
دیدگاه ها (۱)

دﺳﺖام را ﺑﻪ دﯾﻮار ﻣﯽﮐﺸﻢ ﺗﺎ ﺧﺮاش ﺑﺮدارم از ﺗﻮ در ﻣﺴﯿﺮﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ...

پرندگان از این دشت رفته اند تنها یکی مانده خیال تو #آرزو_نو...

سر می روماز حوصله امکه بی تاب استکم دارمدست ات رابرای گرفتنل...

نشخوارمی کنمحرف های تو راکه تا گلوگاه خودمبالا آمدهبه عزیمت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط