پارت
پارت⁵⁸
ویو ات
رفتم و لباس خودم رو پوشیدم و اون لباس هارو برداشتم و رفتم بیرون یه سبد خرید برداشنم و لباس هارو داخلش گزاشتم چند تا کیف انتخاب کردم که به لباسام بیاد و سریع رفتم حسابش کردم
-ات
+هوم؟
-میدونی دیگه فردا عروسیمون هست دیگه؟
+آ...ا... آره یادمه(خاک تو سرت ات یادت نبود داخل دلش میگه)
☆♡€~=#ما که دیگه دعوتیم؟
-+آره
ادمین: ات و کوک و بقیه بچه ها کلی خوش گزروندن و رفتن خونه خودشون
ویو ات
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم خیلی سرم درد میکرد وایییی دیشب من که مست کرده بودم اه
رفتم دستشویی و دستشویم رو کردم رفتم صورتم رو شستم و خشک کردم که صدای در اومد
با همون لباس رفتم و درو باز کردم که حدود ⑤ تا خدمتکار اومدن داخل و گفتن که میخوان آماده م کنن برای عروسی.........
ویو کوک
از خواب بلند شدم و رفتم حموم بعد اومدم بیرون و مو هامو خشک کردم رفتم و لباس دامادیم رو پوشیدم و رفتم آرایشگاه تا آمادم کنن که بعد چند مین آمادم کردن رفتم سوار ماشین شدم و رفتم دنبال ات
ویو ات
خدمتکار ها اول روتین پوستیم رو انجام دادن و بعد اومدن و آرایشم کردن از قبل بهشون گفته بودم که خیلی نمیخوام میکاپم غلیظ باشه بخاطر همین لایت بود میکاپم بعد حدود چند تکه برای لباس عروسم اوردن اول ژپن کوچیک و بعد متوسط و بعد بزرگ رو برام پوشیدن و بعد یک چییزی که شکمم رو خیلی سفت میکرد و سی/نه هام رو بزرگ میکنه رو پوشیدن و بعد کلی مرحله بلخره تموم شد که رفتم کفش هامو پوشیدم مو هامو حالت دادن و تور سرم رو گزاشتن که به اندازه لباسم بزرگ بود بعد بهم دسته گلم رو دادن و رفتن بیرون درو پشت سرشون بستن که منم منتظر کوک بودم رومو طرف پنجره بود که در باز شد و یکی اومد داخل رومو اون ور کردم که دیدم کوکه خیلی جذاب شده بود
ویو کوک
رفتم داخل اتاق ات که رشو برگردوند خیلی خوشگل شده بود
مثل فرشته ها شده بود دستشو گرفتم و رفتیم سمت ماشین.....
ادامه دارد🌷
ویو ات
رفتم و لباس خودم رو پوشیدم و اون لباس هارو برداشتم و رفتم بیرون یه سبد خرید برداشنم و لباس هارو داخلش گزاشتم چند تا کیف انتخاب کردم که به لباسام بیاد و سریع رفتم حسابش کردم
-ات
+هوم؟
-میدونی دیگه فردا عروسیمون هست دیگه؟
+آ...ا... آره یادمه(خاک تو سرت ات یادت نبود داخل دلش میگه)
☆♡€~=#ما که دیگه دعوتیم؟
-+آره
ادمین: ات و کوک و بقیه بچه ها کلی خوش گزروندن و رفتن خونه خودشون
ویو ات
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم خیلی سرم درد میکرد وایییی دیشب من که مست کرده بودم اه
رفتم دستشویی و دستشویم رو کردم رفتم صورتم رو شستم و خشک کردم که صدای در اومد
با همون لباس رفتم و درو باز کردم که حدود ⑤ تا خدمتکار اومدن داخل و گفتن که میخوان آماده م کنن برای عروسی.........
ویو کوک
از خواب بلند شدم و رفتم حموم بعد اومدم بیرون و مو هامو خشک کردم رفتم و لباس دامادیم رو پوشیدم و رفتم آرایشگاه تا آمادم کنن که بعد چند مین آمادم کردن رفتم سوار ماشین شدم و رفتم دنبال ات
ویو ات
خدمتکار ها اول روتین پوستیم رو انجام دادن و بعد اومدن و آرایشم کردن از قبل بهشون گفته بودم که خیلی نمیخوام میکاپم غلیظ باشه بخاطر همین لایت بود میکاپم بعد حدود چند تکه برای لباس عروسم اوردن اول ژپن کوچیک و بعد متوسط و بعد بزرگ رو برام پوشیدن و بعد یک چییزی که شکمم رو خیلی سفت میکرد و سی/نه هام رو بزرگ میکنه رو پوشیدن و بعد کلی مرحله بلخره تموم شد که رفتم کفش هامو پوشیدم مو هامو حالت دادن و تور سرم رو گزاشتن که به اندازه لباسم بزرگ بود بعد بهم دسته گلم رو دادن و رفتن بیرون درو پشت سرشون بستن که منم منتظر کوک بودم رومو طرف پنجره بود که در باز شد و یکی اومد داخل رومو اون ور کردم که دیدم کوکه خیلی جذاب شده بود
ویو کوک
رفتم داخل اتاق ات که رشو برگردوند خیلی خوشگل شده بود
مثل فرشته ها شده بود دستشو گرفتم و رفتیم سمت ماشین.....
ادامه دارد🌷
- ۶.۲k
- ۱۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط