زدی روی میز و گفتی پچ پچ ممنوع

زدی روی میز و گفتی پچ پچ ممنوع
خدا با تشر به من گفت با توست!
من هم آرام گفتم نخیر،با شماست!
برگشتی رو به تخته ی فیروزه ای رنگی که به دیوار اتاق زده ای و گفتی بگویید...
عشق چیست؟
خدا گفت با تو بود!
من هم با لبخند گفتم
عشق یعنی طوری توی لباس هایم گم شوی
که چاره ای جز عشق بازی نداشته باشیم
عشق یعنی طوری راه یقه ام را گم کنی
که از هر مسیر،به چشم هایم برسی!
عشق یعنی این دکمه ها را طوری اشتباه ببندی
که از اول و آخر، یکی در میان یک بوسه باشند!
عشق یعنی......

صدای در بلند شد
حالا خدا دیگر سر کلاس نبود
لبخند زدی و گفتی ادامه بده عشق من!
گفتم عشق یعنی
من،
تو،
و خدایی که قول میدهم
امروز اتاقش را در هفت آسمان گم کند!

#حامد_نیازی
دیدگاه ها (۱۳۱)

تا آمدم بدزدمتپدرت رییس جمهور شدبا چند محافظ غول پیکربرادرت ...

+خوب خوابیدی؟_شب بخیر گفتی؟+ببخشید خب، بیهوش شدم یدفه_بعد تو...

ببین دلبر صبح همین که از خواب بیدار شدی به من فکر کن،شمارموب...

این شهر را میبینیاین ترافیک راتو کافیست کنارم باشیکافیست حوا...

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖⁹

فیلیکس: چیییییییییی؟؟؟؟( چشماش خون شد)ات: هی اروم باش همین ک...

پرسیدم: «چند تا منو دوست نداری؟»روی یک تکه از نیمرو، نمک پاش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط