زدی روی میز و گفتی پچ پچ ممنوع
زدی روی میز و گفتی پچ پچ ممنوع
خدا با تشر به من گفت با توست!
من هم آرام گفتم نخیر،با شماست!
برگشتی رو به تخته ی فیروزه ای رنگی که به دیوار اتاق زده ای و گفتی بگویید...
عشق چیست؟
خدا گفت با تو بود!
من هم با لبخند گفتم
عشق یعنی طوری توی لباس هایم گم شوی
که چاره ای جز عشق بازی نداشته باشیم
عشق یعنی طوری راه یقه ام را گم کنی
که از هر مسیر،به چشم هایم برسی!
عشق یعنی این دکمه ها را طوری اشتباه ببندی
که از اول و آخر، یکی در میان یک بوسه باشند!
عشق یعنی......
صدای در بلند شد
حالا خدا دیگر سر کلاس نبود
لبخند زدی و گفتی ادامه بده عشق من!
گفتم عشق یعنی
من،
تو،
و خدایی که قول میدهم
امروز اتاقش را در هفت آسمان گم کند!
#حامد_نیازی
خدا با تشر به من گفت با توست!
من هم آرام گفتم نخیر،با شماست!
برگشتی رو به تخته ی فیروزه ای رنگی که به دیوار اتاق زده ای و گفتی بگویید...
عشق چیست؟
خدا گفت با تو بود!
من هم با لبخند گفتم
عشق یعنی طوری توی لباس هایم گم شوی
که چاره ای جز عشق بازی نداشته باشیم
عشق یعنی طوری راه یقه ام را گم کنی
که از هر مسیر،به چشم هایم برسی!
عشق یعنی این دکمه ها را طوری اشتباه ببندی
که از اول و آخر، یکی در میان یک بوسه باشند!
عشق یعنی......
صدای در بلند شد
حالا خدا دیگر سر کلاس نبود
لبخند زدی و گفتی ادامه بده عشق من!
گفتم عشق یعنی
من،
تو،
و خدایی که قول میدهم
امروز اتاقش را در هفت آسمان گم کند!
#حامد_نیازی
۱.۳k
۱۴ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.