هرزگاهی که دست خالی
هرزگاهی که دستِ خالی...
از دوست داشتنت برمی گردم...
فراموشی زودتر از دلتنگی
غُسلِ یاد کردنت را گرفته است
غرور هم که به کُشتنِ دلت
همتی دیدنی می بندد...
شهری می سازند پُر از فراموشی
دیگر هیچ کجا پلاک صفر عاشقی
پیدا نمی کنی...
اما نمی دانم چرا ...
در انتهای شب
عطری دست نیافتنی
از دوردست ها طعمِ گَس دوست داشتن را...
با خود حمل می کند...
نکند باز ....
دلتنگی به شهر نزدیک است ...
#اسماعیل_دلبری
هرزگاهی که دستِ خالی...
از دوست داشتنت برمی گردم...
فراموشی زودتر از دلتنگی
غُسلِ یاد کردنت را گرفته است
غرور هم که به کُشتنِ دلت
همتی دیدنی می بندد...
شهری می سازند پُر از فراموشی
دیگر هیچ کجا پلاک صفر عاشقی
پیدا نمی کنی...
اما نمی دانم چرا ...
در انتهای شب
عطری دست نیافتنی
از دوردست ها طعمِ گَس دوست داشتن را...
با خود حمل می کند...
نکند باز ....
دلتنگی به شهر نزدیک است ...
#اسماعیل_دلبری
- ۳۸۳
- ۱۸ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط