می خواهم با تو باشم ...
می خواهم با تو باشم ...
تویِ یک اتاقِ قدیمیِ ساده ،
با دیوارهایِ کاهگلی ، پنجره هایی چوبی و وسایلی کهنه و قدیمی
می خواهم لابلایِ یک سادگیِ اصیل ، سهمِ دستانِ تو باشم
لابلایِ سکوتِ سرد و کوهستانیِ یک روستایِ دورافتاده و دنج
تو زیرِ کرسی بنشینی ، و من برایت چای بریزم و با نهایتِ شیطنت و دلبری ، تعارفت کنم
تو مدام ، مرا نگاه کنی و با شیرینیِ لبخندهایم ، چایت را بنوشی
و من بمیرم برایِ نگاه هایِ هدف دارِ مردانه ات ...
و من بمیرم برایِ خنده هایِ ریز ریز و جانانه ات ...
آرام کنارِ تو بنشینم ، سرم را رویِ پاهایت بگذارم و برایت شعر بخوانم ،
تو دست لایِ موهایم بکشی و محوِ طنینِ عاشقانه ی صدایم شوی ،
جوری نگاهم کنی که احساس کنم خوشبخت ترین آدمِ رویِ زمین منم !
می خواهم برایِ تو باشم ،
میانِ سادگیِ یک اتاق ...
جایی که هر ثانیه ، بی محابا ، سر رویِ شانه هایت بگذارم ،
که وقتی مرا در آغوش می گیری ، در آغوشِ مردانه ات حل شوم ،
که وقتی مرا می بوسی ، برایِ گرمیِ بوسه هایت بمیرم ...!
#نرگس_صرافیان_طوفان
🍁 @channelhasti
تویِ یک اتاقِ قدیمیِ ساده ،
با دیوارهایِ کاهگلی ، پنجره هایی چوبی و وسایلی کهنه و قدیمی
می خواهم لابلایِ یک سادگیِ اصیل ، سهمِ دستانِ تو باشم
لابلایِ سکوتِ سرد و کوهستانیِ یک روستایِ دورافتاده و دنج
تو زیرِ کرسی بنشینی ، و من برایت چای بریزم و با نهایتِ شیطنت و دلبری ، تعارفت کنم
تو مدام ، مرا نگاه کنی و با شیرینیِ لبخندهایم ، چایت را بنوشی
و من بمیرم برایِ نگاه هایِ هدف دارِ مردانه ات ...
و من بمیرم برایِ خنده هایِ ریز ریز و جانانه ات ...
آرام کنارِ تو بنشینم ، سرم را رویِ پاهایت بگذارم و برایت شعر بخوانم ،
تو دست لایِ موهایم بکشی و محوِ طنینِ عاشقانه ی صدایم شوی ،
جوری نگاهم کنی که احساس کنم خوشبخت ترین آدمِ رویِ زمین منم !
می خواهم برایِ تو باشم ،
میانِ سادگیِ یک اتاق ...
جایی که هر ثانیه ، بی محابا ، سر رویِ شانه هایت بگذارم ،
که وقتی مرا در آغوش می گیری ، در آغوشِ مردانه ات حل شوم ،
که وقتی مرا می بوسی ، برایِ گرمیِ بوسه هایت بمیرم ...!
#نرگس_صرافیان_طوفان
🍁 @channelhasti
۶.۰k
۰۴ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.