من که می دانم شبی عمرم بپایان میرسد

من که می دانم شبی عمرم بپایان میرسد
نوبت خاموشی من سهل و آسان میرسد
پس چرا عاشق نباشم. پس چرا عاشق نباشم
من که میدانم بین مرگ آدمی قول و قراری نیست نیست سرزده می آید راه فراری نیست نیست
پس چرا عاشق نباشم ، پس چرا عاشق نباشم
دیدگاه ها (۶)

من که باورم نمیشه رفتی از تو خاطراتم،من که گفتم که همیشه تا ...

لب دریا توی ساحل به یاد تو نشستمروی شن ها روی ماسه اسمتو من ...

ﭼــــــﻪ ﻟﺤﻈــــﻪ ﻫـــﺎﯼ ﺑـــﯽ ﺭﺣﻤـــﯽﺩﺍﺭﻩ ﺻﺒــــــﺮﻡ ﺗﻤـــﻮ...

فواره وار، سربه هوایی و سربه زیر چون تلخی شراب، دل آزار و دل...

صحنه,پارت یازدهم

بررسی شعر «ونگوک» از (تس) (بخش نخست) ................شعر با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط