part❹
ات:چیییییی
مامن ات باشه حالا اینگار چیشده بورو وسایلت رو جمع کن
ات:وای مامان از دست تو
بعد دویدم توی اتاقم
چمدونم رو از زیر تخت دراوردم بازش کردم
تقریبا همه ی لباسام رو برداشتم
خودمم یه لباس راحت و خوشگل پوشیدم ( عکسش رو میزارم)
که در اتاق زده شد
ات:بیا تو
کوک:ات
ات:چی تو تو اینجا چیکار میکنی
کوک:اومدم صدات کنم که بریم
ات:باشه بریم
رفتیم پایین من از مامان و بابام خداحافظی کردم و رفتیم سوار ماشین شدیم
توی ماشین هیچ حرفی نزدیم و
من فقط کنار پنجره گریه میکردم
کوک:عهههه سرم رفت انقدر گریه نکنن
ات:دوست دارم گریه میکنم.
کوک:پروو
رسیدیم عمارت کوک
کوک:خب رسیدیم
ات : خب بریم تو دیگه
کوک:پس ازینکه بام زندگی کنی خوشحالی
ات:من اره دو بار فقط خستم
کوک:باش
رفتیم تو
ات:اتاق من کجاست
کوک:تو پیش من میخابی
ات:شوخی خوبی بود....... من حاضرم بمیرم ولی باتو نخابم
کوک:شوخی نبود
ات:اما...
کوک:قانون شماره ی ۱: وسط حرف من نمی پری ۲ از خونه بدونه
اجازه ی من بیرون نمیری۳همیشه پیش من میخابی ۴
روی حرف من حرف زدنم ممنوع
فهمیدی
مامن ات باشه حالا اینگار چیشده بورو وسایلت رو جمع کن
ات:وای مامان از دست تو
بعد دویدم توی اتاقم
چمدونم رو از زیر تخت دراوردم بازش کردم
تقریبا همه ی لباسام رو برداشتم
خودمم یه لباس راحت و خوشگل پوشیدم ( عکسش رو میزارم)
که در اتاق زده شد
ات:بیا تو
کوک:ات
ات:چی تو تو اینجا چیکار میکنی
کوک:اومدم صدات کنم که بریم
ات:باشه بریم
رفتیم پایین من از مامان و بابام خداحافظی کردم و رفتیم سوار ماشین شدیم
توی ماشین هیچ حرفی نزدیم و
من فقط کنار پنجره گریه میکردم
کوک:عهههه سرم رفت انقدر گریه نکنن
ات:دوست دارم گریه میکنم.
کوک:پروو
رسیدیم عمارت کوک
کوک:خب رسیدیم
ات : خب بریم تو دیگه
کوک:پس ازینکه بام زندگی کنی خوشحالی
ات:من اره دو بار فقط خستم
کوک:باش
رفتیم تو
ات:اتاق من کجاست
کوک:تو پیش من میخابی
ات:شوخی خوبی بود....... من حاضرم بمیرم ولی باتو نخابم
کوک:شوخی نبود
ات:اما...
کوک:قانون شماره ی ۱: وسط حرف من نمی پری ۲ از خونه بدونه
اجازه ی من بیرون نمیری۳همیشه پیش من میخابی ۴
روی حرف من حرف زدنم ممنوع
فهمیدی
۵.۴k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.