تک پارتی
تک پارتی
(ا.ت ویو )
امروز تهیونگ زود تر اومده بود و داشت بارون شدیدی میومد
عین همیشه تهیونگ داشت سونگ هو بازی میکرد
میخواستم برم که یونا رو دیدم که داشت با اشک از لای در به تهیونگ و سونگ هو نگاه میکرد
رفتم پیشش
ا.ت : دخترم چیزی شده
یونا : هیچی نشده مامان جون (بغض)
ا.ت : مطمعن باشم
یونا : آله
و من رفتم به غذا سر بزنم
(۱ ساعت بعد )
سونگ هو و یونا رفتن اتاق بازی کنن که صدای گریه ی سونگ هو اومد
من و تهیونگ رفتیم توی اتاق که سونگ هو گفت
سونگ هو : مامان بابا یونا عروسک رو پرت کرد و خولد تو سلم (گریه و فین فین )
که تهیونگ رفت سمت یونا و گفت
_ دختره خنگ تو اصن چیزی میفهمی ...
من رفتم سمت تهیونگ و بردمش توی اتاق کارش
ا.ت : تهیونگ اونم بچته اونم دل داره
_ خب من دختر نمیخواستم اصن چرا بدنیا اومد که همش باعث آزار سونگ هو و من بشه کاش میمرد و بدنیا نمیومد ...
یونا : متاسفم که بدنیا اومدم (گریه )
و از در خونه رفت بیرون
تهیونگ داشت اشک میریخت و سریع رفت دنبال یونا
(تهیونگ ویو )
تو خیابون ها مثل دیوونه ها دنبال یونا میگشتم حتی بارونم شدید تر شده بود
یعنی الان کجاست
سعی کردم فکرای مضخرف رو از خودم دور کنم
که گوشیم زنگ خورد ناشناس بود
_ بله
*پدر کیم یونا
_ خودمم دخترم کجاست
* سریع خودتون رو به بیمارستان .... برسونید
با سرعت سوار ماشین شدم و رفتم
(توی بیمارستان )
رفتم سمت اتاق عمل
که دکتر اومد
دکتر : متاسفم آقای کیم ولی بیمار رو از دست دادیم
_ نه نه نمیشه (گریه )
_ تورو خدا دخترم پاشو قول میدم باهات بازی کنم (گریه و عربده )
جسم بی جون یونا رو از اتاق عمل آوردن بیرون
.........
نام : یونا
نام خانوادگی : کیم
سن : ۴
تاریخ مرگ :۱۴۰۳/۳/۲۴
مرگ : در اثر تصادف
(پایان )
لایک و فالو یادت نره بیبی گرل
(ا.ت ویو )
امروز تهیونگ زود تر اومده بود و داشت بارون شدیدی میومد
عین همیشه تهیونگ داشت سونگ هو بازی میکرد
میخواستم برم که یونا رو دیدم که داشت با اشک از لای در به تهیونگ و سونگ هو نگاه میکرد
رفتم پیشش
ا.ت : دخترم چیزی شده
یونا : هیچی نشده مامان جون (بغض)
ا.ت : مطمعن باشم
یونا : آله
و من رفتم به غذا سر بزنم
(۱ ساعت بعد )
سونگ هو و یونا رفتن اتاق بازی کنن که صدای گریه ی سونگ هو اومد
من و تهیونگ رفتیم توی اتاق که سونگ هو گفت
سونگ هو : مامان بابا یونا عروسک رو پرت کرد و خولد تو سلم (گریه و فین فین )
که تهیونگ رفت سمت یونا و گفت
_ دختره خنگ تو اصن چیزی میفهمی ...
من رفتم سمت تهیونگ و بردمش توی اتاق کارش
ا.ت : تهیونگ اونم بچته اونم دل داره
_ خب من دختر نمیخواستم اصن چرا بدنیا اومد که همش باعث آزار سونگ هو و من بشه کاش میمرد و بدنیا نمیومد ...
یونا : متاسفم که بدنیا اومدم (گریه )
و از در خونه رفت بیرون
تهیونگ داشت اشک میریخت و سریع رفت دنبال یونا
(تهیونگ ویو )
تو خیابون ها مثل دیوونه ها دنبال یونا میگشتم حتی بارونم شدید تر شده بود
یعنی الان کجاست
سعی کردم فکرای مضخرف رو از خودم دور کنم
که گوشیم زنگ خورد ناشناس بود
_ بله
*پدر کیم یونا
_ خودمم دخترم کجاست
* سریع خودتون رو به بیمارستان .... برسونید
با سرعت سوار ماشین شدم و رفتم
(توی بیمارستان )
رفتم سمت اتاق عمل
که دکتر اومد
دکتر : متاسفم آقای کیم ولی بیمار رو از دست دادیم
_ نه نه نمیشه (گریه )
_ تورو خدا دخترم پاشو قول میدم باهات بازی کنم (گریه و عربده )
جسم بی جون یونا رو از اتاق عمل آوردن بیرون
.........
نام : یونا
نام خانوادگی : کیم
سن : ۴
تاریخ مرگ :۱۴۰۳/۳/۲۴
مرگ : در اثر تصادف
(پایان )
لایک و فالو یادت نره بیبی گرل
۱۰.۱k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.