خدایا

خدایا

وقتی همه چیز را به تو می سپارم ،
نورِ بی کرانِ تو در من جریان می یابد ؛
و دعایم به بهترین شیوه ی ممکن متجلی می شود . . .
پس هم اکنون خود را در آغوش تو رها می کنم ،
تا تمام آشفتگی ها و سردرگمی هایم ،
در حضور امن و گرمِ تو ،
به آرامی ذوب شوند و از میان بروند . . .
میدونی وقتی خدا داشت بدرقت میکرد چی گفت؟
گفت:

جایی که میری مردمی داره که میشکننت.
نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی
.تو کوله بارت عشق میذارم صبوری رو میزارم که بگذری…
قلب میزارم که جابدی…
اشک میدم تا همراهیت کنه…
و اما مرگ که بدونی دوباره پیش خودم برمیگردی….
خدایا من در کلبه فقیرانه خویش چیزی دارم
که تو در عرش کبریایی خود نداری
من چون تویی دارم و
تو چون خودی
نداری
دیدگاه ها (۵)

روزی مجنون از میان سجاده مرد نمازگزاری عبور کرد. مرد گفت: هی...

اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست💫🙏🏻

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط