شمع دل ما حسرت پروانه ندارد

شمع دل ما حسرت پروانه ندارد
عمریست که دل میل به پیمانه ندارد

غم مشتری دائم همسایه ی ما بود
چندیست که جز در دل ما خانه ندارد

ای عشق چه میشد که پس از مرگ بیایی
شهر دل ما طاقت ویرانه ندارد

ای بغض سراسیمه کمی دست نگهدار
دیوار ترک خورده ی ما شانه ندارد

رفتی و دگر دست مرا نای قلم نیست
این کوچه دگر شاعر دیوانه ندارد
دیدگاه ها (۵)

✔ ✔ ✔

✔ ✔ ✔

عمریست تا از جان و دل، ای جان و دل، می خوانمت تو نیز خواهان ...

✔ ✔ ✔

بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست؟خانه بر هم زدن این دل دیو...

عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

🌱🍒 وقتی که عقلها زتو دیوانه میشوندوقتی که راهها به تو پایانه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط