عشق مافیایی پارت 7

ج.الو
(کوک و باک نشون میدم)
ک.سلام جیمین شی
ج.کوک چه عجب یاد از ما کردی
ک. ببخشیدا مثل اینکه منم مافیا هستم کار دارم
ج. خب حالا ولش کن خوبی چخبرا
ک.هیچی سلامتی تو خوبی
ج.اره حالا چی کار داشتی
ک.یه پارتی گرفتم بچه هارو دعوت کردم بدون تو هم نمیشه
والبته گفتم که اگه زنی یا دوست دختری هم دارید بیارید
ج.باشه ساعت چند؟
ک.۱۰شب شروع میشه
ج.باشه بای
ک.بای

ویو ات
باصدای جیمین که داشت با تلفن حرف میزد بیدار شدم
خواستم بگشینم که
ا.جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
ج.یاااعععع حضرت بیژن چته تو سکته کردم
ا.زیر دلم درد می‌کنه
ج.اینجا وایسا برم حموم و آماده کنم بریم حموم
ا. باتو!
ج.نپس با عمم
ا. نمیام
ج.(خنده کوچولو ی شیطانی)من که دیشب همه جات و دیدم تو هم همینطور
ا.(خجالت)با پا میزنند به جیمین
ج. چیه خوب واقعیتو گفتم

ج.رایستی دوستم مارو امشب دعوت کرده
من از رژ لب خیلی پرنگ و جیغ بدم میاد همینطور از میکاپ زیاد و لباس خیلی باز
حالا پاشو بریم حموم
ا.اخخخ ....باشه..اخخخ..دلم

24مین بعد
ج.اخیش خنک شدیم مگه نه
ا. اهومممم
ج. بریم پایین صبحانه بخوریم
ا. آرهههههه خیلی گشنمه
رفتیم پایین سر میز
_______
ویو ات
بعد صبحونه دلم یه جوری بود حالت تهوع داشتم گفتم شاید زیاد خوردم بعد بدو رفتم دست شویی بالا آوردم جیمینم خونه نبود نشستم یه فیلم ۳ساعته گذاشتم
(ساعت۳بود)
نمی دونم چی شد که خوابم رفت

پارت بعد و میزارم حمایت کنید زود تر میزارم