عشق مافیایی پارت 5
ات ویو
آنقدر با خودم کلنجار رفتم نفهمیدم زمان چه زود گذشت ساعت ۱۰ و نیم بود
اجوما:دخترم برو به ارباب بگو شام حاضره
ا.ببخشید خانم
آجوما وسط حرفش پرید
آجوما. به من بگو آجوما
ا. باشه آجوما اتاق ارباب کجاست
اج یعنی آجوما
اج.در قرمزه
ا. باشه
رفتم و صداش کردم و اومدم پایین
ویو جیمین
ات صدام کرد و منم داشتم میرفتم طبقه پایین که شام بخورم
رفتم پایین
_____________________
سر میز شام
ات ویو
سر میز شام همش نگاه سنگین جیمین و خنده های شیطانیش معذبم می کرد
______شام تموم شد
پرش زمانی
ساعت ۱۱:۴۵ دقیقه
ات ویو
نگاهی به ساعت انداختم
ا.واییییییییییییییییییی
آج.چی شده دخترم(نگران)
ا.هیچی
ات ویو
هر لحظه استرس و فشارم بیشتر می شد که آجوما
گفت....................
بچه ها این پارت اصمات نیست اون پارت بعد
من بچه ی خوبیم فقط واسه هیجان بیشتر اصمات گذاشتم
حمایت کنید
آنقدر با خودم کلنجار رفتم نفهمیدم زمان چه زود گذشت ساعت ۱۰ و نیم بود
اجوما:دخترم برو به ارباب بگو شام حاضره
ا.ببخشید خانم
آجوما وسط حرفش پرید
آجوما. به من بگو آجوما
ا. باشه آجوما اتاق ارباب کجاست
اج یعنی آجوما
اج.در قرمزه
ا. باشه
رفتم و صداش کردم و اومدم پایین
ویو جیمین
ات صدام کرد و منم داشتم میرفتم طبقه پایین که شام بخورم
رفتم پایین
_____________________
سر میز شام
ات ویو
سر میز شام همش نگاه سنگین جیمین و خنده های شیطانیش معذبم می کرد
______شام تموم شد
پرش زمانی
ساعت ۱۱:۴۵ دقیقه
ات ویو
نگاهی به ساعت انداختم
ا.واییییییییییییییییییی
آج.چی شده دخترم(نگران)
ا.هیچی
ات ویو
هر لحظه استرس و فشارم بیشتر می شد که آجوما
گفت....................
بچه ها این پارت اصمات نیست اون پارت بعد
من بچه ی خوبیم فقط واسه هیجان بیشتر اصمات گذاشتم
حمایت کنید
۹.۵k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.