نوبهار آمد و گل سرزده چون عارض یار

نوبهار آمد و گل سرزده ، چون عارض یار
ای گل تازه ، مبارک به تو این تازه بهار

با نگاری چو گُل تازه ، روان شو به چمن
که چمن شد زگل تازه ، چو رخسار نگار

#رهی_معیری
دیدگاه ها (۱)

هرکه را عشق نباشد، نتوان زنده شمردوآن که جانش ز محبت اثری یا...

#بهار؛ حتما زنی است که دستهایش را باز کرده،موهایش را به باد ...

تـــو..... تمنای مـن و یار مـــن و جان مـن...

#بهار عمر خواه ای دل، وگرنه این چمـن هر سالچو نسرین صد گل آر...

میان باغ گل سرخ‌های و هو داردکه بو کنید دهان مرا چه بو داردب...

خدا نمیتوانست همه جا باشد پس مادر را آفرید.روز مادر

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط