تازه وقتی برگشتیم تو مرز مهران گفتن اتوبوس هارو راه ندادن
تازه وقتی برگشتیم تو مرز مهران گفتن اتوبوس هارو راه ندادن بیان تو پارکینگ باید کلی راه بریم که برسیم به اتوبوس بعد که رسیدیم یکی از همسفر هامون که زن هم بود برگشت به مسئولش گفت چرا نزاشتین اتوبوسا بیان تو یارو هم گفت هرکی رو دوست داشته باشم راه میدم و شروع کرد فحش دادن یکی از مردای کاروانمون شنید اومد بگه چرا فحش میدی زشته یهو یارو چاقوشو دراورد سه چهار نفر هم از بیابون اومدن ریختن سر مردامون و هی فحش ناموس میدادن ینی فک کنین پیرمرد شصت هفتاد ساله یکی از پسرای کاروانمون که ۱۶ سالش بود گرفته بود داش خفش میکرد حالا مردامونم آتیشی شده بودن کسی که ما حتی تا الان بعد کلی رفت آمد( ما چهار تا اتوبوس بودیم که فقط اوتوبوس چهارم که ما بودیم رو راه ندادن بقیه رفته بودن و خداروشکر ما همه آشنا بودیم)عصبانیتشو ندیده بودیم با میله فلزی تی افتاده بود دنبالشون بقیه هم با میله چمدون و هرچی دستشون اومد میدوییدن دنبالشون میزدنشون ماهم عین جوجه اردکا که دنبال مامانشون میرن میدویدیم دنبال مردا و پسرا که فقط جمعشون کنیم دو سه دقه بعد که اون بی شرفا در رفتن زنگ زدیم پلیس بعد من اون وسط کراش جدیدمو دیدم که لباسش کلا پاره شده بود رو ترقوه هاش خون مرده شده بود رو تنش همه جای دست و چنگ بود دلم میخواست بگیرم اون بی شرفا رو تا میخورن بزنم و البته ماهم خیلی زدیم جوری که یارو گردنش پاره شده بود زیر چشش کبود شده بود از گوشش داش خون میومد خیلی ترسناک ولی باحال بود🥹
۲.۶k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.