مگر میشود پاییز باشد و دلتنگ نبود
مگر میشود پاییز باشد و دلتنگ نبود
دلتنگ قدم زدن با نوای موسیقی دلنواز خش خش برگها و زل زدن به نقاشی زرد و نارنجی رنگ طبیعت
دلتنگ وا کردن آغوش به روی گستاخی ابرها
نوازش بادها و کوچ پرستوها
شنیدن شنیدن لالایی آسمان برای خورشید غروب
دلتنگ مست شدن با دو فنجان چای با طعم عشق و قند بوسههای ممتد کسی که قلبت
بدونش را به هر تپشش فریاد میزند
دلتنگ زیر نم نم بارانی که بیاید و بی چتر به استقبال قدمهایش بروی
بارانی که بیاید و بشورد گرد و غبار دلتنگیهایت را...
دلتنگ قدم زدن با نوای موسیقی دلنواز خش خش برگها و زل زدن به نقاشی زرد و نارنجی رنگ طبیعت
دلتنگ وا کردن آغوش به روی گستاخی ابرها
نوازش بادها و کوچ پرستوها
شنیدن شنیدن لالایی آسمان برای خورشید غروب
دلتنگ مست شدن با دو فنجان چای با طعم عشق و قند بوسههای ممتد کسی که قلبت
بدونش را به هر تپشش فریاد میزند
دلتنگ زیر نم نم بارانی که بیاید و بی چتر به استقبال قدمهایش بروی
بارانی که بیاید و بشورد گرد و غبار دلتنگیهایت را...
۳.۸k
۱۳ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.