از ابوسعید ابوالخیر سئوال کردند این حسن شهرت را از کجا

از ابوسعید ابوالخیر سئوال کردند : این حسن شهرت را از کجا آوردی ؟

ابوسعید گفت : شبی مادر از من آب خواست ، دقایقی طول کشید تا آب آوردم وقتی به کنارش رفتم ، خواب مادر را در ربود ! دلم نیامد که بیدارش کنم ، به کنارش نشستم تا پگاه ، مادر چشمان خویش را بار کرد و وقتی کاسه ی آب را در دستان من دید پی به ماجرا برد و گفت:
فرزندم امیدوارم که نامت عالمگیر شود .
بدین سان ( ابوسعید ابوالخیر ) مرد خرد و آگاهی و عرفان ، شهرت خویش را مرهون یک دعای مادر می داند .
گوش جان می سپاریم ، به واژگانی که از میان لبان معطر و پاکیزه ی مادر به عنوان دعا برای فرزند خود سرریز میگردد :
وقتی کوچک بودی
تو را با رواندازهایی می پوشاندم
و در برابر هوای سرد شبانه محافظت می کردم
ولی حالا که برومند شده ای

و دور از دسترس ،

دستهایم را بهم گره می کنم

و تو را با دعا می پوشانم
دیدگاه ها (۱)

بحث کردن با احمق؛مثل کشتن پشه روی صورت خودته...!شاید پشه رو ...

در یک عصر جمعه ،سی چهل سال بعد ...!تصمیم می‌گیرم ،که برای هم...

گاهی سکوتشرافتی دارد که گفتن ندارد!!!همیشه در فشار زندگی اند...

عشق است پرسپولیس666666❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️❤ ️

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط