یه وقتایی دلتنگی

یه وقتایی دلتنگی
مثل یه غبار می‌ریزه روی دلت، بی‌هیچ دلیلی...
انگار بغضی توی گلوت گره می‌خوره که نمی‌دونی از کجا اومده.
نه کسی رفته، نه چیزی کم شده، اما یه خلأ عجیبی هست، یه حس خالی بودن...
می‌مونی بین اشک و سکوت،
بین خواستن و نخواستن.
فقط دلت می‌خواد
سرتو بذاری کجا که نمی‌دونی،
ی جوری که این همه سنگینی
ازت جدا شه.
شاید اسمش دلتنگیه…
دلتنگی برای چیزی
یا کسی که حتی نمی‌دونی کیه.
🥹
دیدگاه ها (۰)

و شاید همین ناتوانی در یافتن واژه، خود دقیق‌ترین بیانِ آن بی...

هیچ چیز تو این دنیا به آسونی بدست نمیاد.پس بجنگ و تلاش کن ت...

من درباره تو به آن‌ها نگفته‌اماما تو را دیده‌اند کهدر چشمانم...

گاهی باید بذاری زندگی مسیر خودش رو بره…اگه چیزی قراره اتفاق ...

آدم همیشه از اون چیزی که داره... بیشتر می خواد...به هفته‌ای ...

وقتی دلت از همه ی دنیا می گیرهوقتی قفل دلت حتی با خنده هم با...

سه پارتی (درخواستی) P2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط