یه وقتایی دلتنگی
یه وقتایی دلتنگی
مثل یه غبار میریزه روی دلت، بیهیچ دلیلی...
انگار بغضی توی گلوت گره میخوره که نمیدونی از کجا اومده.
نه کسی رفته، نه چیزی کم شده، اما یه خلأ عجیبی هست، یه حس خالی بودن...
میمونی بین اشک و سکوت،
بین خواستن و نخواستن.
فقط دلت میخواد
سرتو بذاری کجا که نمیدونی،
ی جوری که این همه سنگینی
ازت جدا شه.
شاید اسمش دلتنگیه…
دلتنگی برای چیزی
یا کسی که حتی نمیدونی کیه.
🥹
مثل یه غبار میریزه روی دلت، بیهیچ دلیلی...
انگار بغضی توی گلوت گره میخوره که نمیدونی از کجا اومده.
نه کسی رفته، نه چیزی کم شده، اما یه خلأ عجیبی هست، یه حس خالی بودن...
میمونی بین اشک و سکوت،
بین خواستن و نخواستن.
فقط دلت میخواد
سرتو بذاری کجا که نمیدونی،
ی جوری که این همه سنگینی
ازت جدا شه.
شاید اسمش دلتنگیه…
دلتنگی برای چیزی
یا کسی که حتی نمیدونی کیه.
🥹
- ۱.۳k
- ۰۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط