و شاید

و شاید
همین ناتوانی در یافتن واژه،
خود دقیق‌ترین بیانِ آن بی‌کسی باشد.
احساس‌هایی هستند که از جنس واژه نیستند—مثل سکوتی که در اتاقی خالی می‌پیچد، یا نوری که از پنجره می‌تابد اما گرما ندارد.

اگر بخواهیم آن را لمس کنیم، شاید بتوان گفت:
«بی‌کسی‌ام، صدایی‌ست که در دل فریاد می‌زند اما هیچ دیواری برای انعکاس ندارد.»
یا:
«من، در ازدحامِ نگاه‌ها،
چون سایه‌ای بی‌صاحب،
عبور می‌کنم.»
دیدگاه ها (۰)

هیچ چیز تو این دنیا به آسونی بدست نمیاد.پس بجنگ و تلاش کن ت...

تو کتاب “نباید می‌ماندیم” معین دهاز یه جا خیلی درست میگه:“در...

یه وقتایی دلتنگی مثل یه غبار می‌ریزه روی دلت، بی‌هیچ دلیلی.....

من درباره تو به آن‌ها نگفته‌اماما تو را دیده‌اند کهدر چشمانم...

صحچپتر ۱۱ _ دفتر خاطرات پنهانشب...آسایشگاه در سکوتی فرو رفته...

@Sharon_star در کوچه‌های خاکستری مارسی، میان دیوارهای فرسوده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط