های گایز امیدوارم اتفاقاتی که تو این فیک میوفته هیچ براتو
های گایز امیدوارم اتفاقاتی که تو این فیک میوفته هیچ براتون پیش نیا
(علامت ا/ت _ علامت جیمین+)
ا/ت ویو:
از خواب پا شدم دیدم جیمین داره با یکی حرف میزنه تا منو دید دستو وپاشو گم کرد و زود تلفنو قطع کرد
_چیزی شدع؟
+عام ا/ت..ببین..راستشو بخوای اول بیا بشین
رو مبل نشستیم خوب بگو چی شده
+ا/ت..تو از مردن خوشت میاد؟
_چی..برا چی میپرسی..من که هر وقت در موردش حرف میزدم باهام قهر میکردی..الان چی شده که خودت داری ازم میپرسی؟
+اینا رو ول کن..الان جواب منو بده .. از مرگ خوشت میاد؟
_خوب..اره
+چرا؟
_چون اون دنیا از اینجا بهترع
+پس خوشحال میشی که خانوادت برن یه جای بهتر درستع؟
_جیمین منظورت چیه .. داری میترسونیم..چیزی شده؟(نگران)
+اروم باش عزیزم..مادرت الان جاش امنه..اون یه جایی بهتر از اینجاش
یه لحظه نفس کشیدن یادم رف ..یعنی چی
_جی..جیمین چی داری میگی مامانم چی شده؟(گریه)
+...(نفس عمیق)
_جوابمو بده (گریه و داد)
جیمین ویو:
اون خیلی با مادرش خوب بود رابطه خوبی باهم داشتن از اینکه داشتم اشکاشو میدیدم ناراحت بودم
اون زندگی منه
گریه هاش باعث میشد منم اشکم دربیا
بغلش کردمو دل داریش دادم ولی حتی یکمم حالش بهتر نشد
بردمش تو اتاق کمکش کردم لباساشو عوض کنه بردمش سمت بیمارستانی که مادرش ثانیه های اخر عمرشو میگذروند
ا/ت تا پدر و برادرشو دید زود رفت بغلشون سه تایی گریه میکردن منم دیگه نمیتونستم خودمو نگه دارم
یه تخت اوردن جلومون که یه روکش سفید روز بود وقتی روکشو کنار کشیدن قیافه مادرش که لباش خشکو صورتش بیروح بود نمایان شد
ا/ت سری هجوم برد سمت تخت
_تو گفتی مراقبمی..گفتی ازم دور نمیشی.. ولی الان یه دنیا باهم فاصله داریم..من میتونم هزار بار ازدواج کنم هر چقدر دلم بخواد بچه داشته باشم ولی دیگه نمیتونم تورو داشته باشم.. من نمیتونم از تو حتی یکی بیشتر داشته باشم.. چرا ولم کردی(داد و گریه)
ا/تو تو بغلم کشیدم و گذاشتم آزادانه گریه کنه تا اروم شه
چند دیقه تو بغلم داشت گریه میکرد یهو دیدم ساکت شد و بیجون نگاش کردم دیدم بیهوش شده زود بردنش ای سی یو که خوب بهش رسیدگی کنن
یه ۲ ساعتی گذشت کلی اصرار کردم که دکتر اجازه بده ا/تو ببینم
+دکتر اون الان مادرشو از دست داده باید پیشش باشم
؟جناب ما نمیتونیم این اجازه رو به شما بدیم
+چرا نمیفهمی هاااااا(داد)
دکترو کنار زدم رفتم تو اتاق
دیدم ا/ت رو تخت نشسته و سرش پایینه داره اروم اروم اشک میریزه
+عزیزم؟(لبخند)
_جیمین
+همه چی درست میشه..باشه؟(اروم)
_درست نمیشه..شاید فقط فراموش بشع..مثل همه چی(ناراحت)..
(علامت ا/ت _ علامت جیمین+)
ا/ت ویو:
از خواب پا شدم دیدم جیمین داره با یکی حرف میزنه تا منو دید دستو وپاشو گم کرد و زود تلفنو قطع کرد
_چیزی شدع؟
+عام ا/ت..ببین..راستشو بخوای اول بیا بشین
رو مبل نشستیم خوب بگو چی شده
+ا/ت..تو از مردن خوشت میاد؟
_چی..برا چی میپرسی..من که هر وقت در موردش حرف میزدم باهام قهر میکردی..الان چی شده که خودت داری ازم میپرسی؟
+اینا رو ول کن..الان جواب منو بده .. از مرگ خوشت میاد؟
_خوب..اره
+چرا؟
_چون اون دنیا از اینجا بهترع
+پس خوشحال میشی که خانوادت برن یه جای بهتر درستع؟
_جیمین منظورت چیه .. داری میترسونیم..چیزی شده؟(نگران)
+اروم باش عزیزم..مادرت الان جاش امنه..اون یه جایی بهتر از اینجاش
یه لحظه نفس کشیدن یادم رف ..یعنی چی
_جی..جیمین چی داری میگی مامانم چی شده؟(گریه)
+...(نفس عمیق)
_جوابمو بده (گریه و داد)
جیمین ویو:
اون خیلی با مادرش خوب بود رابطه خوبی باهم داشتن از اینکه داشتم اشکاشو میدیدم ناراحت بودم
اون زندگی منه
گریه هاش باعث میشد منم اشکم دربیا
بغلش کردمو دل داریش دادم ولی حتی یکمم حالش بهتر نشد
بردمش تو اتاق کمکش کردم لباساشو عوض کنه بردمش سمت بیمارستانی که مادرش ثانیه های اخر عمرشو میگذروند
ا/ت تا پدر و برادرشو دید زود رفت بغلشون سه تایی گریه میکردن منم دیگه نمیتونستم خودمو نگه دارم
یه تخت اوردن جلومون که یه روکش سفید روز بود وقتی روکشو کنار کشیدن قیافه مادرش که لباش خشکو صورتش بیروح بود نمایان شد
ا/ت سری هجوم برد سمت تخت
_تو گفتی مراقبمی..گفتی ازم دور نمیشی.. ولی الان یه دنیا باهم فاصله داریم..من میتونم هزار بار ازدواج کنم هر چقدر دلم بخواد بچه داشته باشم ولی دیگه نمیتونم تورو داشته باشم.. من نمیتونم از تو حتی یکی بیشتر داشته باشم.. چرا ولم کردی(داد و گریه)
ا/تو تو بغلم کشیدم و گذاشتم آزادانه گریه کنه تا اروم شه
چند دیقه تو بغلم داشت گریه میکرد یهو دیدم ساکت شد و بیجون نگاش کردم دیدم بیهوش شده زود بردنش ای سی یو که خوب بهش رسیدگی کنن
یه ۲ ساعتی گذشت کلی اصرار کردم که دکتر اجازه بده ا/تو ببینم
+دکتر اون الان مادرشو از دست داده باید پیشش باشم
؟جناب ما نمیتونیم این اجازه رو به شما بدیم
+چرا نمیفهمی هاااااا(داد)
دکترو کنار زدم رفتم تو اتاق
دیدم ا/ت رو تخت نشسته و سرش پایینه داره اروم اروم اشک میریزه
+عزیزم؟(لبخند)
_جیمین
+همه چی درست میشه..باشه؟(اروم)
_درست نمیشه..شاید فقط فراموش بشع..مثل همه چی(ناراحت)..
۳.۰k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.