پارت دوم
پارت دوم
ویو ات
از خونه زدم بیرون و سوار یه تاکسی شدم رفتم بابا ازدست سرم دویید ولی من دیگه عین خیالم نبود
به سمت خونه سوهو رفتم (سوهو دوست پسر ات هستش و ازش دو سال بزرگه )
در خونه رو زدم وقتی در رو باز کرد از قیافش فهمیدم مسته اول ترسیدم ولی بعد رفتم تو
سوهو :عشقم چه خوب شد که اومدی
ات:راستی با بابام دعوام شد و جای دیگه رو نداشتم بیام برای همون اینجا اومد
سوهو:خوب شد که اومدی اینجا بیا امشب باهم خوش بگذرونیم خب
ات:از این حرفاش خیلی ترسیدم برای همون تصمیم گرفتم که برگردم چون خیلی مست بود ترسیدم بلایی سرم بیاره
ات:نه سوهو من میخام الان برم ببخشید مزاحمت شدم
سوهو:کجا تازه میخاستیم خوشبگذرونیم
ات:داشت بهم نزدیک میشد که با گلدونی که کنارم بود زدم تو کلش و یه داد کشید و ولم کرد از فرصت استفاده کردم و دویدم ولی وسط راه یه ماشین زد کنار و سوهو ازش پیاده اونجا از ترس مردم بازم شروع کردم به دویدن که فایده نداشت گرفتتم با زور بردتم داخل ماشین و ....
ویو سوهو
بعد از این که کارم رو باهاش تموم کردم بردمش و انداختمش جلوی در خونشون من دیگه کارم رو باهاش کرده بودم به دردم دیگه نمیخورد همینطور بیهوش از ماشین پرتش کردم و با آخرین سرعت رفتم
ویو نامجون
وقتی ات رفت خیلی نگران شدم و ترس بدی داشتم تعداد نگهبان هارو بیشتر کردم و به آدم هام گفتم برن همه جارو بگردن و زیر و رو کنند و تا ات رو پیدا نکنن برنگردند
بعد از چند ساعت نگهبان اومد اتاقم که با خبری که بهم داد دنیا رو سرم داغون شد سریع دویدم سمت در و ....
ات بیهوش و غرق در خون رو زمین خوابیده بود با اون صحنه دنیا رو سرم نابود شد برای بار دوم قلبم ایستاد اولیش تو مرگ همسرم و دومی هم الان
نامجون:سریع در آغوش گرفتمش ات...ات
پایان پارت دوم
ببخشید کم شد ولی بایدبرم دوستون دارم بای💕💕
ویو ات
از خونه زدم بیرون و سوار یه تاکسی شدم رفتم بابا ازدست سرم دویید ولی من دیگه عین خیالم نبود
به سمت خونه سوهو رفتم (سوهو دوست پسر ات هستش و ازش دو سال بزرگه )
در خونه رو زدم وقتی در رو باز کرد از قیافش فهمیدم مسته اول ترسیدم ولی بعد رفتم تو
سوهو :عشقم چه خوب شد که اومدی
ات:راستی با بابام دعوام شد و جای دیگه رو نداشتم بیام برای همون اینجا اومد
سوهو:خوب شد که اومدی اینجا بیا امشب باهم خوش بگذرونیم خب
ات:از این حرفاش خیلی ترسیدم برای همون تصمیم گرفتم که برگردم چون خیلی مست بود ترسیدم بلایی سرم بیاره
ات:نه سوهو من میخام الان برم ببخشید مزاحمت شدم
سوهو:کجا تازه میخاستیم خوشبگذرونیم
ات:داشت بهم نزدیک میشد که با گلدونی که کنارم بود زدم تو کلش و یه داد کشید و ولم کرد از فرصت استفاده کردم و دویدم ولی وسط راه یه ماشین زد کنار و سوهو ازش پیاده اونجا از ترس مردم بازم شروع کردم به دویدن که فایده نداشت گرفتتم با زور بردتم داخل ماشین و ....
ویو سوهو
بعد از این که کارم رو باهاش تموم کردم بردمش و انداختمش جلوی در خونشون من دیگه کارم رو باهاش کرده بودم به دردم دیگه نمیخورد همینطور بیهوش از ماشین پرتش کردم و با آخرین سرعت رفتم
ویو نامجون
وقتی ات رفت خیلی نگران شدم و ترس بدی داشتم تعداد نگهبان هارو بیشتر کردم و به آدم هام گفتم برن همه جارو بگردن و زیر و رو کنند و تا ات رو پیدا نکنن برنگردند
بعد از چند ساعت نگهبان اومد اتاقم که با خبری که بهم داد دنیا رو سرم داغون شد سریع دویدم سمت در و ....
ات بیهوش و غرق در خون رو زمین خوابیده بود با اون صحنه دنیا رو سرم نابود شد برای بار دوم قلبم ایستاد اولیش تو مرگ همسرم و دومی هم الان
نامجون:سریع در آغوش گرفتمش ات...ات
پایان پارت دوم
ببخشید کم شد ولی بایدبرم دوستون دارم بای💕💕
۶.۳k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.