پارت دوم رمان ماه عسل
پارت دوم رمان ماه عسل
کردم و اروم اروم تو تاریکی قدم
زدیم و سیاووش نزدیک من اومد
ودست من و بامهربونی گرفت و
گفت: نمی خوام تا زمانی که اینجا
هستی؛ واست مشکلی پیش بیاد؛
پس دست من و هرجا خواستی
بگیر تا نیوفتی و بلای دیگه ای
به سرت نیاد٠
به همه جای حیاط نگاه می کنم و
واقعا زیبا هست؛ فقط پارکینگ
تاریک بود؛ اما حیاط چراغونی؛
سرمو بلند کردم و به همه جای
خونه نگاه کردم؛ بنظر عمارت
می یاد؛ سیاووش یک مرد کاملا
پول دار تهرانی و صاحب خونه
مجلل که ارزوی هرکسی می تونه
باش٠
#ملیحه دورانی#دلبردورانی#ماه عسل#-#ازتالش#
کردم و اروم اروم تو تاریکی قدم
زدیم و سیاووش نزدیک من اومد
ودست من و بامهربونی گرفت و
گفت: نمی خوام تا زمانی که اینجا
هستی؛ واست مشکلی پیش بیاد؛
پس دست من و هرجا خواستی
بگیر تا نیوفتی و بلای دیگه ای
به سرت نیاد٠
به همه جای حیاط نگاه می کنم و
واقعا زیبا هست؛ فقط پارکینگ
تاریک بود؛ اما حیاط چراغونی؛
سرمو بلند کردم و به همه جای
خونه نگاه کردم؛ بنظر عمارت
می یاد؛ سیاووش یک مرد کاملا
پول دار تهرانی و صاحب خونه
مجلل که ارزوی هرکسی می تونه
باش٠
#ملیحه دورانی#دلبردورانی#ماه عسل#-#ازتالش#
۳.۳k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.