برآنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی


برآنم گر تٖو بازآیی که در پایت کنم جانی
و زیـن کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی

میانِ عـاشـق و معشوق اگر باشد بیابانی
درختِ ارغوان روید به جای هر مُغیلانی

#سعدی
دیدگاه ها (۲)

ودیگر جوان نمیشومنه به وعده ی عشق و نه به وعده ی چشمان توو د...

‌ساز هم ،با نفس گرم تو آوازی داشت بی تو دیگر سر ساز و دل آوا...

‌جانا غمِ تو زِ هر چه گویی بتر است رنجِ دل و تاب تن و سوزِ...

قصه‌ام را همه خواندند ؛چگونه‌ست که اوخاطرات منِ انگشت نما یا...

شاخ طلا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط