داشتم از این شهر میرفتم

داشتم از این شهر میرفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی سفید آرزوها ک رفت و غرق شد!!
البته
این فقط میتواند یک غصه باشد
در این ‌شهر دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و تو صدایم کنی؟
میخواهم بگویم نجات دادی
تا اسیرم کنی
من با کنایه حرف میزنم

#رسول_یونان
دیدگاه ها (۱)

صبح استدر می زند کَسی بیدار شو! زندگی پشت دَر است #مینا_آقا_...

دعای آمدنت را خواندم باران گرفت #ابوالفضل_گویا

وقتی دلت از همه ی آدم های دنیا میگیره باید حداقل یکی باشه که...

دریا اول آرام بود و شب ها راه نمیرفت تا تو هوای شهر به سرت ز...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط