سکانس اول فیلم پخش میشود

سکانس اول فیلم پخش میشود ؛
روی کاناپه‌ی روبه‌روی تلویزیون
دراز کشیده‌ام و برای دختری كه در یکی از سریال‌های ماهواره‌ای ترک میشود های‌های گریه میکنم !
اشک‌هایم را پاک میکنی و
محکم در آغوشم میگیری سرم را
روی سینه‌ات میگذارم ..
زیرِ گوشم زمزمه میکنی :
" وقتی تو گریه میکنی ؛
شک میکنم به بودنم !‌..
در سکانس دوم فیلم ، جلوی ویترین یک اسباب بازی فروشی بزرگ ایستاده‌ایم
و برای گیسو دختر خیالی‌مان ، عروسک انتخاب میکنیم ...
چند قدم بالاتر از پیرمرد دست‌فروشی که سرما تا مغز استخوانش نفوذ کرده
شال گردن میخری و به عطر تنت
متبرکش میکنی ..
سکانس سوم فیلم تاریک و دلگیر است
میز شام را چیده‌ام و برای پنجمین
سالگرد آشناییمان همان عطری كه عاشقش بودی را خریده‌ام
حوالی یک بامداد کلید را داخل قفل در می‌چرخانی ؛ یک نگاه سرسری به من
و میز شام می‌اندازی صدای نامفهومی شبیه سلام از دهنت خارج میشود و با همان لباس‌ها
روی کاناپه میخوابی !
در سکانس چهارم و پنجم
درحالی كه من زیر پنجره‌ی اتاق
نشسته‌ام و بی‌صدا اشک میریزم ؛
تو تمام وسایل خانه را به سمت دیوار
پرت میکنی و
از خانه خارج میشوی
در سکانس ششم فیلم آنقدر از
هم فاصله گرفته‌ایم كه
در یک قاب جا نمیشویم
چشمانم را با شال‌گردنی كه بوی تو را
میدهد میبندم تا صحنه‌های
غم‌انگیز بعد را نبینم !
سکانس پایانی فیلم با صدای بمانی پخش میشود و تو دست در دست گیسویی كه دخترمان نیست ؛
برای همیشه میروی :)🖤✨

- عطیه‌احمدی🌱





•••
#عاشقانه_خاص#بیو#سریال#موزیک#تکس#کلیپ#ادیت#زیبا#سردار #دلها#سینمایی#گل#پروفایل#رستوران#غذا#محلی#لایک#شات#فالو#زیبایی#طبیعت#کیک#استان#آبشار#مشاوره#کنکور#معرفی_کتاب#سال_نوروز#مذهبی#محرم#گربه
#گل_پیچک
دیدگاه ها (۱۲)

‌ ژان پل سارتر :آن‌قدر که از دست دادن چیزیما را افسرده می‌کن...

وقتی کوچک بودمفکر می‌کردم آدم‌ها چقدر بزرگندو ترس برم میداشت...

سهمم از وصل تو کم نیست ؛همین دیشب بود ..روی یک کاغذ تر ، بوس...

- می‌دونی . .تو برای من خیلی متفاوتی .دوست داشتنت برام قشنگه...

My angel (part12)به همراه کریس وارد اپارتمان شدی و بعد از پی...

تکپارتی نگفته بودم لبات تنها و تنها برای منه ؟ حوله ی سفید ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط