در خط سریع حرکت میکرد هر بیسیمچیای نمیتوانست پابه
🌷در خط سریع حرکت میکرد هر بیسیمچیای نمیتوانست پابهپایش بیاید. یکی از بیسیمچیها چابک و فرز بود. نورعلی اسمش را گذاشته بود زورو! آچار فرانسه واحد مخابرات بود. تا عملیات گره میخورد و اوضاع سخت میشد، بیسیم میزد که «زورو» را بفرست!
🌷تقلید صدای زورو حرف نداشت داخل پادگان ایلام، مهدی میرزایی صدایش کرد.
- زوروا جان مادرت یک چیزی میگویم نه نگو
- بفرما
- تقلید صدای آقای شوشتری و انجیدی را در بیاور
سینه اش را صاف کرد خبر نداشت شوشتری و انجیدی و چند فرمانده
دیگر پشت سرشاند.
✍روایت: بیستم
📖 کتاب: نورعلی
نیم نگاهی به زندگی و اوجبندگی
"سردار شهید نورعلی شوشتری"
#بندرعباس #تسلیت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
╭🌹
╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
🌷تقلید صدای زورو حرف نداشت داخل پادگان ایلام، مهدی میرزایی صدایش کرد.
- زوروا جان مادرت یک چیزی میگویم نه نگو
- بفرما
- تقلید صدای آقای شوشتری و انجیدی را در بیاور
سینه اش را صاف کرد خبر نداشت شوشتری و انجیدی و چند فرمانده
دیگر پشت سرشاند.
✍روایت: بیستم
📖 کتاب: نورعلی
نیم نگاهی به زندگی و اوجبندگی
"سردار شهید نورعلی شوشتری"
#بندرعباس #تسلیت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
╭🌹
╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
- ۶۷۶
- ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط