صبر
من صبورم اما
به خدا دست خودم نیست اگر میرنجم
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم میبندم
من صبورم اما
چقدَر با همهی عاشقیام محزونم
و به یاد همهی خاطرههای گل سرخ
مثل یک شبنمِ افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما
بیدلیل از قفس کهنهی شب میترسم
بیدلیل از همهی تیرگیِ رنگ غروب
و چراغی که تو را از شبِ متروک دلم دور کند
من صبورم اما
آه، این بغضِ گران
#صبر چه میداند چیست...!
#حمید_مصدق
به خدا دست خودم نیست اگر میرنجم
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم میبندم
من صبورم اما
چقدَر با همهی عاشقیام محزونم
و به یاد همهی خاطرههای گل سرخ
مثل یک شبنمِ افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما
بیدلیل از قفس کهنهی شب میترسم
بیدلیل از همهی تیرگیِ رنگ غروب
و چراغی که تو را از شبِ متروک دلم دور کند
من صبورم اما
آه، این بغضِ گران
#صبر چه میداند چیست...!
#حمید_مصدق
۲۱.۱k
۲۹ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.