برای اشک هایم شانه ای مردانه می خواهم
برای اشکهایم شانهای مردانه میخواهم
کمی لیلا شدم، آغوش مجنونانه میخواهم
خدایا بگذر از این بندهات! عمریست در خلوت
رسیدن به لبانش را چه بیشرمانه میخواهم
درون سینهام رازی نهان گشتهستومحرمنیست
-کسی از دوستان و همدمی بیگانه میخواهم
تو را هر شب میان خواب شیرینم بغل کردم
و من تعبیر خوابم را چه بیصبرانه میخواهم
پُرم از بغضهایی که فروخفتهست در قلبم
و در آغوش گرمت گریهای جانانه میخواهم
اگرچه دوری اما من به دستان تو وابستهم
ببین آغوش امنت را چه مأیوسانه میخواهم
منعاقلبودم و چشمت عجب کاری به دستم داد
که مجنون گشتم و حالا تو را مستانه میخواهم
#فاطمه_خاتمی
کمی لیلا شدم، آغوش مجنونانه میخواهم
خدایا بگذر از این بندهات! عمریست در خلوت
رسیدن به لبانش را چه بیشرمانه میخواهم
درون سینهام رازی نهان گشتهستومحرمنیست
-کسی از دوستان و همدمی بیگانه میخواهم
تو را هر شب میان خواب شیرینم بغل کردم
و من تعبیر خوابم را چه بیصبرانه میخواهم
پُرم از بغضهایی که فروخفتهست در قلبم
و در آغوش گرمت گریهای جانانه میخواهم
اگرچه دوری اما من به دستان تو وابستهم
ببین آغوش امنت را چه مأیوسانه میخواهم
منعاقلبودم و چشمت عجب کاری به دستم داد
که مجنون گشتم و حالا تو را مستانه میخواهم
#فاطمه_خاتمی
۳.۱k
۲۹ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.