عاشقانه
#عاشقانه
اگر یک روزی من مردم...
به مادرم بگویید ،بخدا همیشه شرمنده اش بودم
آخر نشدم،نشدم همانی که او میخواست...
یک عمر خون دل خورد
مرا بال و پر داد
اما هیچوقت نتوانستم پرواز کنم...
.
اگر یک روزی من مردم....
به پدرم بگویید اشک نریزد
آخر کم عرق نریخت زیر بار کار و کارگری تا من بزرگ شوم...
به او بگویید همیشه شرمنده اش بودم
هیچوقت نتوانست به داشتن من افتخار کند
هیچوقت نتوانستم کاری کنم که بگوید: خدایا شکرت که این فرزند را به من هدیه دادی...
.
اگر یک روزی من مردم...
به پدر و مادرم بگویید من آنقدر هم که فکر میکردند سنگدل نبودم
اشک هایشان را که میدیدم
دور از چشمانشان شب تا صبح
من بودم و خیسی بالش و چشم های گریان...
.
اگر یک روزی من مردم...
عشقم را خبر کنید بیاید
کفنم را باز کنید
چشمهایم را نشانش دهید
به او بگویید به والله قسم این چشم ها بعد رفتنش هیچ چیز قشنگی ندید
بگویید خجالت نکشد
بیاید جلو
بیاید جلو دست بر لبانم بگذارد
به او بگویید چه حرف هایی که روی این لبانم خشک شد و نزدم....
چه لبخند هایی که روی این لبهایم دفن شد...
بگویید خجالت نکشد... تقصیر او که نبود...
من زیادی عاشق بودم...
من زیادی دل بستم...
.
اگر یک روزی من مردم...
حواستان به مادرم باشد
آخر من جگر گوشه و عزیز دردانه مادرم هستم
من تمام زندگی مادرم هستم...
طول میکشد
خیلی طول میکشد تا با نبودنم کنار بیاید...
تو را بخدا هوایش را داشته باشید...
...
اگر یک روزی من مردم...
حواستان به پدرم باشد کمرش خم نشود....
دلداری اش دهید...
بگویید به خدا راحت شد...
سر خاکم،پهلوهایش را بگیرید...
آخر مرد است،غرور دارد...
اجازه ندهید زمین بخورد...
.
اگر یک روزی من مردم...
روی سنگ قبرم بنویسید..
....
شرمندتم پدر...
شرمندتم مادر.....
شرمندتم دلکم.....
.........
#امیرعلی_اسدی
#وصیت_نامه
اگر یک روزی من مردم...
به مادرم بگویید ،بخدا همیشه شرمنده اش بودم
آخر نشدم،نشدم همانی که او میخواست...
یک عمر خون دل خورد
مرا بال و پر داد
اما هیچوقت نتوانستم پرواز کنم...
.
اگر یک روزی من مردم....
به پدرم بگویید اشک نریزد
آخر کم عرق نریخت زیر بار کار و کارگری تا من بزرگ شوم...
به او بگویید همیشه شرمنده اش بودم
هیچوقت نتوانست به داشتن من افتخار کند
هیچوقت نتوانستم کاری کنم که بگوید: خدایا شکرت که این فرزند را به من هدیه دادی...
.
اگر یک روزی من مردم...
به پدر و مادرم بگویید من آنقدر هم که فکر میکردند سنگدل نبودم
اشک هایشان را که میدیدم
دور از چشمانشان شب تا صبح
من بودم و خیسی بالش و چشم های گریان...
.
اگر یک روزی من مردم...
عشقم را خبر کنید بیاید
کفنم را باز کنید
چشمهایم را نشانش دهید
به او بگویید به والله قسم این چشم ها بعد رفتنش هیچ چیز قشنگی ندید
بگویید خجالت نکشد
بیاید جلو
بیاید جلو دست بر لبانم بگذارد
به او بگویید چه حرف هایی که روی این لبانم خشک شد و نزدم....
چه لبخند هایی که روی این لبهایم دفن شد...
بگویید خجالت نکشد... تقصیر او که نبود...
من زیادی عاشق بودم...
من زیادی دل بستم...
.
اگر یک روزی من مردم...
حواستان به مادرم باشد
آخر من جگر گوشه و عزیز دردانه مادرم هستم
من تمام زندگی مادرم هستم...
طول میکشد
خیلی طول میکشد تا با نبودنم کنار بیاید...
تو را بخدا هوایش را داشته باشید...
...
اگر یک روزی من مردم...
حواستان به پدرم باشد کمرش خم نشود....
دلداری اش دهید...
بگویید به خدا راحت شد...
سر خاکم،پهلوهایش را بگیرید...
آخر مرد است،غرور دارد...
اجازه ندهید زمین بخورد...
.
اگر یک روزی من مردم...
روی سنگ قبرم بنویسید..
....
شرمندتم پدر...
شرمندتم مادر.....
شرمندتم دلکم.....
.........
#امیرعلی_اسدی
#وصیت_نامه
۳.۸k
۱۸ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.