عاشقانه

#عاشقانه
جا مانده ام...
جا مانده ام در همان خیابانی که در آن هر روز پای پیاده قدم میزدیم و از عشق برای هم میگفتیم،دنبال یکدیگر میکردیم و عشق بازی و عشق بازی و عشق بازی...
جا مانده ام..‌‌.
جا مانده ام روی همان نیمکت همیشگی مان،انتهای پارک،زیر بید مجنون..
جا مانده ام‌‌‌...
جا مانده ام در آن روز بارانی،بی چتر،نم نم باران،موهای خیس،طعم لبت زیر باران...
جا مانده ام...
در آن روز برفی،ده درجه زیر صفر،بوسیدن یواشکی،دور گردنم شال گردنی که تو برایم بافتی
جا مانده ام...
جا مانده ام در آن لحظه ای که دست هایم را گرفتی و گفتی:حضرت یار آسمان به زمین بیاید،زمین به آسمان برود، تو باید مال من شوی...
جا مانده ام...
جا مانده ام در آن کافه همیشگی،قهوه تلخ،نگاهم در نگاهت،دستت روی میز،لمسش میکنم،میبوسمش،بو میکنم...
جا مانده ام‌‌‌‌...
جا مانده ام در آن آخرین دیدار
گفتم نرو،نرو،نرو
دستت را گرفتم پس زدی...
به پایت افتادم از من رد شدی....
خیره به قدم های تو
هی دور و دور و دور تر میشدی...
هی جان و جان و جان کنده میشد....
.
عشق من...
جا مانده ام...
من در گذشته و خاطراتمان جا مانده ام....
تو را بخدا کاری بکن...
بخاطر این جا ماندنم
خیلی باخت دادم....
خیلی شکست خوردم.‌‌...
خیلی عقب افتادم..‌
عشق من...
جا مانده ام....
#امیرعلی_اسدی
دیدگاه ها (۱۹)

#عاشقانهاگه تو رفتی و من مردم.... یه پنجشنبه بیا سر قبرم فقط...

#عاشقانهاگر یک روزی من مردم...به مادرم بگویید ،بخدا همیشه شر...

#عاشقانهاین طوری که نمیشود...یعنی هیچ وقت یادِ من نیوفتادی؟ه...

#پست_تولدروزگاری بود که انسان، جز شکار و کاشت و برداشت نمی‌د...

چند ده سال بعد شده. تنها در ساحل خلوت نوشهر قدم می زنی. با خ...

پارت چهلماز زبان دایون=ماشین جلوی تالار ایستاد نورهای سفید و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط